English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assessment U تعیین نتایج حاصله
assessments U تعیین نتایج حاصله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
test U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tests U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
tested U داده با نتایج از پیش تعیین شده که امکان آزمایش برنامه جدید را فراهم میکند
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
results U نتایج
accessory U نمائات و نتایج
attack assessment U ارزیابی نتایج تک
search results U نتایج جستجو
knowledge of results U اطلاع از نتایج
questionable results U نتایج مشکوک
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
questionable results U نتایج سوال برانگیز
The results of the competition were announced . U نتایج مسابقه اعلام شد
advantages accruning from U مزایای حاصله
control and assessment team U تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
emblements U منافع حاصله از زمین
feed back U بکارگیری اطلاعات حاصله
elbow grease U نیروی حاصله از کاردستی
ration strenght U انرژی حاصله از جیره
bias U انحراف نتایج آماری از سطح مرجع
biases U انحراف نتایج آماری از سطح مرجع
analysis U بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
to avoid distortion of the results [produced] by ... U برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
bombing errors U اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
gulping U صدای حاصله از عمل بلع
gulps U صدای حاصله از عمل بلع
gas form natrural gas U بنزین حاصله از گاز طبیعی
end product U قطعات حاصله دستگاه نهایی
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
emblements U منافع حاصله اززمین مزروعی
ergotism U مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulped U صدای حاصله از عمل بلع
gulp U صدای حاصله از عمل بلع
coriolis effect U اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
inferences U کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
past performances U سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
foreground U که نتایج آن برای کاربر قابل دید است
inference U کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
thermojet U نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
spirochetosis U ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
scumble U نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
platinum black U گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
solunar U حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
windchill U سرمای حاصله از وزش باد تبرید
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
working asset U سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
free thinkers U افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
hypervitaminosis U ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
lesions U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
stage fright U وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
craters U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
lesion U زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
crater U دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
tabled U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
tables U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
tabling U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
competitive price U قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
sepsis U مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
coprocessor U پردازندهای که نتایج عملیات ریاضی را سریع تر از بخش ALU از CPU انجام میدهد
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
profits a prendre U درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
client U یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد
clients U یک ایستگاه کاری یا PC یا ترمینال متصل به شبکه که دستورات را به سرور ارسال میکند و نتایج را نمایش میدهد
solipsism U فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
ripple through effect U نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
goal U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goals U 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
translation tables U جدولهای جستجو یا مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت توسط پردازنده قابل دستیابی هستند بدون نیاز به محاسبه نتیجه
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
electrotherapy U معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation U بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
garbage in garbage out U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
gigo U اصطلاحی است به این معنی که اگر به برنامه اطلاعات ورودی بیهوده داده شودبرنامه نتایج بیهودهای رابه عنوان خروجی تولیدخواهد کرد
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
LUT U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
diagnosis U یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
diagnoses U یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
transaction U پردازش محاورهای به طوری که کاربر دستورات و داده را می نویسد روی ترمینال که به کامپیوتر اصل وصل است , و نتایج روی صفحه نمایش داده می شوند
final act سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
spermatid U سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
appointment U تعیین
appointments U تعیین
fixations U تعیین
determination U تعیین
assignment of space U تعیین جا
fixation U تعیین
designation U تعیین
formulation U تعیین
designations U تعیین
specification U تعیین
emplacement U تعیین جا
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
routes U تعیین خط مسیر
assignment U تعیین تعدادسهمیه
assignments U تعیین تعدادسهمیه
laid on <past-p.> U تعیین شده
appointe U تعیین کردن
blood types U تعیین کردن
ascertian U تعیین کردن
blood type U تعیین کردن
assignability U قابل تعیین
specified U تعیین شده
route U تعیین خط مسیر
admensuration U تعیین اندازه
appropriated <adj.> <past-p.> U تعیین شده
fix U تعیین کردن
fixes U تعیین کردن
nominative U تعیین شده
earmarked U تعیین شده
placements U تعیین شغل
crucial U تعیین کننده
placement U تعیین شغل
appraisals U تعیین قیمت
appraisal U تعیین قیمت
provided <adj.> <past-p.> U تعیین شده
indicating U تعیین کننده
admeasurement U تعیین اندازه
formulation U تعیین کردن
crucially U تعیین کننده
price determination U تعیین قیمت
frequency allocation U تعیین فرکانس
foreordainment U تعیین از پیش
tell off U تعیین کردن
fix on U تعیین کردن
titration U تعیین عیار
predesignation U تعیین قبلی
typification U تعیین نمونه
unitization U تعیین واحد
valorization U تعیین ارزش
frequency assignment U تعیین فرکانس
signification U تعیین افهار
frequency designation U تعیین فرکانس
moisture determination U تعیین رطوبت
quantification U تعیین خاصیت
job placement U تعیین شغل
indentification U تعیین هویت
range determination U تعیین مسافت
redirection U تعیین مسیر
redirection U تعیین جهت
income determination U تعیین درامد
sex determination U تعیین جنسیت
wage determination U تعیین دستمزد
enumeration U تعیین شماره
completely specified U با تعیین کامل
coefficient of determination U ضریب تعیین
budget determinant U تعیین بودجه
assignment of tasks U تعیین وفایف
determinative U تعیین کننده
identifies U تعیین کردن
emplacement U تعیین محل
frequency determination U تعیین فرکانس
determination coefficient U ضریب تعیین
determinable U قابل تعیین
demark U تعیین حدودکردن
delimitation U تعیین حدود
damage assessment U تعیین خسارات
blood groups U تعیین کردن
avow U شرط تعیین
abounding U تعیین حدودکردن
assessments U تعیین مالیات
determinant U تعیین کننده
specifies U تعیین کردن
demarcation U تعیین حدود
nominations U تعیین نامزدی
nomination U تعیین نامزدی
identify U تعیین کردن
determine U تعیین کردن
determines U تعیین کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com