Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
crucial experiment
U
ازمایش تعیین کننده
joming test
U
ازمایش تعیین سختی فلزات
vicker's diamond hardness tester
U
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
weapon selector
U
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
rivet test
U
ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
salinometer
U
الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
dosages
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage
U
مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
quantity theory of money
U
نظریهای که به موجب ان قیمت هرکالا با مقدار پول تعیین میشود
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
defaulted
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
dose rate
U
نواخت جذب دارو میزان جذب دارو مقدار اثر دارو
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
differential compression check
U
ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
dosed
U
مقدار دارو
dosing
U
مقدار دارو
doses
U
مقدار دارو
dose
U
مقدار دارو
dosages
U
مقدار استعمال دارو
dosage
U
مقدار استعمال دارو
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosages
U
مقدار تجویز شده دارو
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
dosage
U
مقدار تجویز شده دارو
emplacement
U
تعیین جا
determination
U
تعیین
formulation
U
تعیین
fixation
U
تعیین
fixations
U
تعیین
appointment
U
تعیین
appointments
U
تعیین
specification
U
تعیین
designation
U
تعیین
designations
U
تعیین
assignment of space
U
تعیین جا
wage determination
U
تعیین دستمزد
indentification
U
تعیین هویت
income determination
U
تعیین درامد
typification
U
تعیین نمونه
price determination
U
تعیین قیمت
valorization
U
تعیین ارزش
range determination
U
تعیین مسافت
frequency designation
U
تعیین فرکانس
frequency determination
U
تعیین فرکانس
frequency assignment
U
تعیین فرکانس
frequency allocation
U
تعیین فرکانس
foreordainment
U
تعیین از پیش
bound
U
تعیین کردن
indeterminable
U
تعیین ناپذیر
job placement
U
تعیین شغل
titration
U
تعیین عیار
earmarked
U
تعیین شده
identifies
U
تعیین کردن
identify
U
تعیین کردن
assignations
U
تعیین وقت
redirection
U
تعیین مسیر
redirection
U
تعیین جهت
identifying
U
تعیین کردن
assignation
U
تعیین وقت
quantification
U
تعیین خاصیت
sex determination
U
تعیین جنسیت
signification
U
تعیین افهار
predesignation
U
تعیین قبلی
tell off
U
تعیین کردن
moisture determination
U
تعیین رطوبت
emplacement
U
تعیین محل
appoint
U
تعیین کردن
appoints
U
تعیین کردن
identified
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
appraisal
U
تعیین قیمت
admensuration
U
تعیین اندازه
formulation
U
تعیین کردن
appointe
U
تعیین کردن
ascertian
U
تعیین کردن
assignability
U
قابل تعیین
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
blood types
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
blood group
U
تعیین کردن
budget determinant
U
تعیین بودجه
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
completely specified
U
با تعیین کامل
admeasurement
U
تعیین اندازه
route
U
تعیین خط مسیر
appraisals
U
تعیین قیمت
specified
U
تعیین شده
placement
U
تعیین شغل
placements
U
تعیین شغل
assignments
U
تعیین تعدادسهمیه
assignment
U
تعیین تعدادسهمیه
fix
U
تعیین کردن
fixes
U
تعیین کردن
nominative
U
تعیین شده
indicating
U
تعیین کننده
crucial
U
تعیین کننده
crucially
U
تعیین کننده
routes
U
تعیین خط مسیر
determining
U
تعیین کردن
determines
U
تعیین کردن
determinants
U
تعیین کننده
determinant
U
تعیین کننده
determinable
U
قابل تعیین
determination coefficient
U
ضریب تعیین
determinative
U
تعیین کننده
demarcation
U
تعیین حدود
identification
U
تعیین هویت
assessments
U
تعیین مالیات
assessment
U
تعیین مالیات
demark
U
تعیین حدودکردن
slate
U
تعیین کردن
determine
U
تعیین کردن
watermarks
U
تعیین میزان مد اب
watermark
U
تعیین میزان مد اب
abounds
U
تعیین حدودکردن
abounding
U
تعیین حدودکردن
abounded
U
تعیین حدودکردن
damage assessment
U
تعیین خسارات
avows
U
شرط تعیین
avowing
U
شرط تعیین
avow
U
شرط تعیین
delimitation
U
تعیین حدود
slates
U
تعیین کردن
slated
U
تعیین کردن
enumeration
U
تعیین شماره
location
U
تعیین محل جا
specifying
U
تعیین کردن
nomination
U
تعیین نامزدی
nominations
U
تعیین نامزدی
specify
U
تعیین کردن
specifies
U
تعیین کردن
locations
U
تعیین محل جا
orientation
U
تعیین موقعیت
unitization
U
تعیین واحد
laid on
<past-p.>
U
تعیین شده
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
orientation
U
تعیین جهت
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
genealogize
U
تعیین نسب کردن
determinate
U
تعیین شده محدود
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
postings
U
تعیین محل ماموریت
posting
U
تعیین محل ماموریت
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
form determinant
U
تعیین کننده شکل
determining tendency
U
گرایش تعیین کننده
admeasure
U
تعیین حصه کردن
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
fault localization
U
تعیین محل خطا
dream determinant
U
تعیین کننده رویا
flight clearance
U
تعیین امنیت پرواز
electroscope
U
تعیین کننده برق
indeterminable
U
غیر قابل تعیین
demarcates
U
تعیین حدود کردن
permutation table
U
جدول تعیین رمز
pin point
U
تعیین محل کردن
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
placement tests
U
ازمونهای تعیین شغل
preassigned
U
قبلا تعیین شده
predesignate
U
قبلا تعیین شده
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
optometry
U
تعیین میزان دیدچشم
oddsmaker
U
تعیین کننده امتیاز
leader's rule
U
تعیین مسافت امن
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
limitation clause
U
ماده تعیین حدود
location of industry
U
تعیین مکان صنعت
location theory
U
نظریه تعیین مکان
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
mix design
U
تعیین نسبتهای اختلاط
molecular weight determination
U
تعیین وزن مولکولی
national income determination
U
تعیین درامد ملی
clearance
U
تعیین صلاحیت کردن
pegs
U
تعیین حدود کردن
apportionment
U
تعیین سهم و حصه
state
U
تعیین کردن حال
assignable
U
قابل تعیین و تخصیص
state-
U
تعیین کردن حال
authentication equipment
U
وسایل تعیین معرف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com