English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
visual observation U دیدبانی بصری
optical U مربوط به دیدبانی بصری
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
visual omnidirectional range U سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
visual U بصری
optical U بصری
ocular U بصری
visually U بصری
optic U بصری
visuals U بصری
visual aids U کمکهای بصری
visual display U نمایش بصری
optical U الات بصری
visual signal U علایم بصری
visual communication U ارتباط بصری
visual signal U علامت بصری
optical sight U دوربینهای بصری
optokinetic U بصری- جنبشی
visualreport U گزارش بصری
optic U چشمی بصری
video ram U RA بصری یا تصویری
visual identification U تشخیص بصری
VDU U واحدنمایشگر بصری
VDU U واحدنمایش بصری
optic chiasm U چلیپای بصری
visual check U مقابله بصری
VDUs U واحدنمایشگر بصری
vision recognition U تشخیص بصری
visual arts U هنرهای بصری
optic chiasma U چلیپای بصری
visual communication U مخابره بصری
VDUs U واحدنمایش بصری
chiasma U ضربدر بصری
visual identification U شناسایی بصری
videotext U متن بصری
audiovisual U سمعی و بصری
audiovisual U سمعی-بصری
audio visual U سمعی بصری
audio-visual U سمعی بصری
visual flight U پرواز بصری
visual interaction U کنش متقابل بصری
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
vdt U ترمینال نمایش بصری
titchener's illusion U خطای بصری تیچنر
video adapter U وفق دهنده بصری
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
flash card U ورقه تمرین بصری
video tape U نوار سمعی و بصری
visual elevation U افت بصری گلوله
optical sight U وسایل نشانه روی بصری
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
vga U ارایه نگاره سازی بصری
optical U نشانه روی بصری چشمی
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
raster scan graphics U نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
video amplifier U دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
ethernet U نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
aliasing U اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
air signal U علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
rod float U تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
subaqueous ranging U طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
video disk U دیسک بصری دیسک تصویری
video cassette U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
stereography U طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
method U طریقه
genres U طریقه
systems U طریقه
system U طریقه
form U طریقه
methods U طریقه
lins donawitz process U طریقه ال دی
forms U طریقه
structure U طریقه
way U طریقه
methode U طریقه
formed U طریقه
manner U طریقه
genre U طریقه
routinely U طریقه عادی
acoustic U به طریقه صوتی
routine U طریقه عادی
fashioned U طرز طریقه
fashions U طرز طریقه
process U روند طریقه
processes U روند طریقه
shortcut U طریقه اقتصادی
routines U طریقه عادی
modes U طرز طریقه
fashioning U طرز طریقه
solemn form U طریقه رسمی
mode U طرز طریقه
absolutism U طریقه مطلقه
fashion U طرز طریقه
method U راه طریقه
methods U راه طریقه
contact print U چاپ به طریقه تماس
method of measurment U طریقه اندازه گیری
power press extrusion U طریقه اشترانق پرس
measuring method U طریقه اندازه گیری
sand cone method U طریقه جابجایی ماسه
the manner of doing any thing U روش یا طریقه کاری
procedure U رویه طریقه فرایند
centralized control U انجام کنترل به طریقه تمرکزی
facture U عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
caged storage U انبار کردن به طریقه محصور
international practice U طریقه معمول به بین المللی
observations U دیدبانی
observation U دیدبانی
espial U دیدبانی
centrifugal casting process U طریقه ریخته گری گریز از مرکز
magnetic anomaly detection gear U دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
brinell hardness test U طریقه اندازه گیری سختی برینل
mechanical sweep U مین جمع کردن به طریقه خودکار
acoustical surveillance U اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
aerodynamic missile U موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
sonne photography U روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
watchtower U برج دیدبانی
watchtowers U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
observation U دیدبانی اتش
ground observation U دیدبانی زمینی
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
observing sector U قطاع دیدبانی
loophole U سوراخ دیدبانی
direct observation U دیدبانی مستقیم
aerial observation U دیدبانی هوایی
watch tower U برج دیدبانی
flank observation U دیدبانی جناحی
air observation U دیدبانی هوایی
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
observe U دیدبانی کردن
observed U دیدبانی کردن
astronomic observation U دیدبانی نجومی
army of observation U عده دیدبانی
radar quardship U دیدبانی بارادار
visual observation U دیدبانی با چشم
observation sector U قطاع دیدبانی
o o line U خط تقسیم دیدبانی
neglect U دیدبانی نکنید
loop-hole U سوراخ دیدبانی
neglected U دیدبانی نکنید
neglecting U دیدبانی نکنید
neglects U دیدبانی نکنید
observation post U پست دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
observations U دیدبانی اتش
observing sector U منطقه دیدبانی
beacon U برج دیدبانی
observes U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
loopholes U سوراخ دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
report U گزارش دیدبانی
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
stereocomparagraph U دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
horizontal clock system U طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
radar beacon U برج دیدبانی رادار
observed fire U تیر دیدبانی شده
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
tog method U روش دیدبانی محوری
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
wiser U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
wisest U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com