Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tailing
U
دنباله تعقیب
suit
U
خواست دادن تعقیب کردن
suits
U
خواست دادن تعقیب کردن
suited
U
خواست دادن تعقیب کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
estreat
U
ازدفاتراستخراج کردن وبرای تعقیب بدادگاه دادن
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
heparinize
U
باهپارین درمان کردن تحت درمان باهپارین قراردادن
to bring into contact
U
تماس دادن
tuch
U
تماس دادن با
ground
U
تماس دادن توپ با زمین
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
therapist
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
therapists
U
متخصص درمان شناسی درمان شناس
lose track of
<idiom>
U
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
pursuits
U
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit
U
تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
ground
U
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
try
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
tries
U
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
neutralize track
U
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
witch hunt
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunt
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts
U
محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
sequence
U
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequences
U
به ترتیب مرتب کردن دنباله
treat
U
درمان کردن
treated
U
درمان کردن
remedies
U
درمان کردن
remedied
U
درمان کردن
treats
U
درمان کردن
remedy
U
درمان کردن
remedying
U
درمان کردن
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
hydropathic
U
وابسته به درمان کردن ناخوشی با اب
client centered therapy
U
درمان متمرکز بر درمان جو
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
fictionalizing
U
داستان سرایی کردن
fictionalised
U
داستان سرایی کردن
fictionize
U
داستان سرایی کردن
fictionalize
U
داستان سرایی کردن
fictionalized
U
داستان سرایی کردن
fictionalising
U
داستان سرایی کردن
fictionalises
U
داستان سرایی کردن
fictionalizes
U
داستان سرایی کردن
narrating
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
to seek a remedy for something
U
چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
elevation tracking
U
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
look in on
<idiom>
U
تماس حاصل کردن
practises
U
تعقیب کردن
chivies
U
تعقیب کردن
tails
U
تعقیب کردن
traces
U
تعقیب کردن
suing
U
تعقیب کردن
practise
U
تعقیب کردن
practicing
U
تعقیب کردن
sue
U
تعقیب کردن
sues
U
تعقیب کردن
sued
U
تعقیب کردن
tracked
U
تعقیب کردن
practising
U
تعقیب کردن
prosecutes
U
تعقیب کردن
prosecuted
U
تعقیب کردن
chivied
U
تعقیب کردن
prosecute
U
تعقیب کردن
prosecuting
U
تعقیب کردن
tracks
U
تعقیب کردن
traced
U
تعقیب کردن
trace
U
تعقیب کردن
chivying
U
تعقیب کردن
chivvying
U
تعقیب کردن
chivvy
U
تعقیب کردن
track
U
تعقیب کردن
tailed
U
تعقیب کردن
chivvies
U
تعقیب کردن
chivvied
U
تعقیب کردن
tail
U
تعقیب کردن
to follow up
U
تعقیب کردن
lay by the heels
U
تعقیب کردن
chasing
U
تعقیب کردن
chases
U
تعقیب کردن
ensues
U
تعقیب کردن
pursuing
U
تعقیب کردن
pursue
U
تعقیب کردن
pursued
U
تعقیب کردن
chased
U
تعقیب کردن
pursues
U
تعقیب کردن
lay fast by the heels
U
تعقیب کردن
chace
U
تعقیب کردن
chive
U
تعقیب کردن
ensue
U
تعقیب کردن
ensued
U
تعقیب کردن
follow up
U
تعقیب کردن
chase
U
تعقیب کردن
osculate
U
تماس نزدیک حاصل کردن
To establish( make) contact.
U
تماس دایر ( برقرار ) کردن
indicts
U
تعقیب قانونی کردن
litigates
U
تعقیب قانونی کردن
prosecute
U
تعقیب قانونی کردن
indicting
U
تعقیب قانونی کردن
sue
U
تعقیب قانونی کردن
litigated
U
تعقیب قانونی کردن
tracks
U
تعقیب مسیر کردن
litigating
U
تعقیب قانونی کردن
indicted
U
تعقیب قانونی کردن
followed
U
تعقیب کردن فهمیدن
indict
U
تعقیب قانونی کردن
follows
U
تعقیب کردن فهمیدن
sues
U
تعقیب قانونی کردن
tracked
U
تعقیب مسیر کردن
sued
U
تعقیب قانونی کردن
suing
U
تعقیب قانونی کردن
litigate
U
تعقیب قانونی کردن
prosecutes
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuting
U
تعقیب قانونی کردن
prosecuted
U
تعقیب قانونی کردن
follow
U
تعقیب کردن فهمیدن
track
U
تعقیب مسیر کردن
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
touch
U
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brushes
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
touches
U
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush
U
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
bloodhounds
U
بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
coursed
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
course
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
courses
U
تعقیب کردن شکار از طرف سگ
practise or tice
U
توط ئه دیدن تعقیب کردن
bloodhound
U
بااشتیاق وتیزهوشی تعقیب کردن
hounds
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hound
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounded
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
hounding
U
باتازی شکار کردن تعقیب کردن
lock on
U
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
To shadow someone.
U
مثل سایه کسی را تعقیب کردن
push along
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
law
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
laws
U
قانون مدنی تعقیب قانونی کردن
push along on
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
push along forward
U
راه خود را باعجله تعقیب کردن
process
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
processes
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
antihistamine
U
موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
audio
U
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
hovercraft
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
homing
U
روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
lock on
U
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
trail
U
دنباله
tail end
U
دنباله
follow-ups
U
دنباله
train
U
دنباله
sequels
U
دنباله
rears
U
دنباله
sequel
U
دنباله
trailing
U
دنباله
trailed
U
دنباله
rearing
U
دنباله
trains
U
دنباله
appendices
U
دنباله
follow-up
U
دنباله
following
U
دنباله
trails
U
دنباله
rear
U
دنباله
reared
U
دنباله
appendixes
U
دنباله
trained
U
دنباله
stemming
U
دنباله
stems
U
دنباله
tail
U
دنباله
tailed
U
دنباله
continued form
U
دنباله
suites
U
دنباله
appendix
U
دنباله
stem
U
دنباله
waked
U
دنباله کش تی
wake
U
دنباله کش تی
suite
U
دنباله
tails
U
دنباله
series
U
دنباله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com