English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stink U تعفن داشتن
stinks U تعفن داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
putridity U تعفن
rancidity U تعفن
putrefaction U تعفن
infectiousness U تعفن
stink U تعفن
stinks U تعفن
putrid smell U بوی تعفن
stenches U بوی زننده تعفن
stench U بوی زننده تعفن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to be in a f. U تب داشتن
to be feverish U تب داشتن
bears U داشتن
doubting U شک داشتن
doubts U شک داشتن
have U داشتن
having U داشتن
lacks U کم داشتن
redolence U بو داشتن
to have f. U تب داشتن
bear U داشتن
wanted U کم داشتن
intercommon U داشتن
lackvt U کم داشتن
to have possession of U داشتن
possessing U داشتن
possesses U داشتن
bears U در بر داشتن
possess U داشتن
want U کم داشتن
doubted U شک داشتن
bear U در بر داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to possess U داشتن
own U داشتن
relieving U داشتن
relieves U داشتن
lacked U کم داشتن
relieve U داشتن
owning U داشتن
to hold a meeting U داشتن
lack U کم داشتن
owned U داشتن
to go hot U تب داشتن
to hold U داشتن
owns U داشتن
to have U داشتن
doubt U شک داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
hankers U اشتیاق داشتن
to be afraid [of] U ترس داشتن [از]
tolerated U طاقت داشتن
tolerate U طاقت داشتن
possessing U در تصرف داشتن
possesses U در تصرف داشتن
attends U حضور داشتن
possess U در تصرف داشتن
tolerates U طاقت داشتن
play-act U نقش داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
contradict U تناقض داشتن با
concern U اهمیت داشتن
implying U دلالت داشتن
play-acted U نقش داشتن
concerns U اهمیت داشتن
imply U دلالت داشتن
quake U لرزش داشتن
implies U دلالت داشتن
hanker U اشتیاق داشتن
quaked U لرزش داشتن
tolerating U طاقت داشتن
hankered U اشتیاق داشتن
to hold [to have] U نگه [داشتن]
quakes U لرزش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
scoots U سرعت داشتن
liaised U بستگی داشتن
scooting U سرعت داشتن
scooted U سرعت داشتن
liaises U رابطه داشتن
scoot U سرعت داشتن
deserves U استحقاق داشتن
aspires U هوش داشتن
liaises U بستگی داشتن
deserve U استحقاق داشتن
liaising U رابطه داشتن
liaising U بستگی داشتن
believe U گمان داشتن
believed U گمان داشتن
believes U گمان داشتن
play-acts U نقش داشتن
liaised U رابطه داشتن
play-acting U نقش داشتن
amativeness U دوست داشتن
quaking U لرزش داشتن
belong U تعلق داشتن
belonged U تعلق داشتن
belongs U تعلق داشتن
abound in U فراوان داشتن
correspond U رابطه داشتن
abound with U فراوان داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaise U بستگی داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
trepan U تمایل داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick up U برجستگی داشتن
dehydrate U پسابش داشتن
take kindly to <idiom> U دوست داشتن
have butterflies in one's stomach U دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach U اضطراب داشتن
dispateh U گسیل داشتن
refrain U نگاه داشتن
refrained U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
expecting U چشم داشتن
expected U چشم داشتن
expect U چشم داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
refrains U نگاه داشتن
dubitate U شک داشتن تردیدکردن
to be thirsty U اشتیاق داشتن
dubitation U گمان شک داشتن
crave U اشتیاق داشتن
dubitation U تردید داشتن
eloign U دورنگاه داشتن از
bode U شگون داشتن
bode U دلالت داشتن
undulates U نوسان داشتن
undulated U نوسان داشتن
undulate U نوسان داشتن
craved U اشتیاق داشتن
craves U اشتیاق داشتن
cravings U اشتیاق داشتن
limps U سکته داشتن
limping U سکته داشتن
limped U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
attending U حضور داشتن
disguising U نهان داشتن
disguises U نهان داشتن
disguised U نهان داشتن
disguise U نهان داشتن
bear on U نسبت داشتن
to be there U وجود داشتن
differ U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
attend U حضور داشتن
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
resembling U شباهت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembled U شباهت داشتن
resemble U شباهت داشتن
differs U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
bestowon U ارزی داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com