Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stop
U
تعطیل کردن
stopped
U
تعطیل کردن
stopping
U
تعطیل کردن
stops
U
تعطیل کردن
shut
U
تعطیل کردن
shuts
U
تعطیل کردن
shutting
U
تعطیل کردن
vacate
U
تعطیل کردن
vacated
U
تعطیل کردن
vacates
U
تعطیل کردن
vacating
U
تعطیل کردن
prorogue
U
تعطیل کردن
shut down
U
تعطیل کردن
to close down
U
تعطیل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
lockup
U
تعطیل کردن اموزشگاه
lockups
U
تعطیل کردن اموزشگاه
suspend
U
موقتا" تعطیل کردن
suspending
U
موقتا" تعطیل کردن
suspends
U
موقتا" تعطیل کردن
recess
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
recesses
U
موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
prorogate
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
prorogue
U
تعطیل کردن بتعویق انداختن
stopping the work
U
تعطیل کردن کار
Other Matches
suspension
U
تعطیل
cessation
U
تعطیل
holidays
U
تعطیل
shut down
U
تعطیل
holiday
U
تعطیل
standstil
U
تعطیل
tie-up
U
تعطیل
tie-ups
U
تعطیل
prorogation
U
تعطیل
standstill
U
تعطیل
suspensions
U
تعطیل
vacation
U
تعطیل
vacations
U
تعطیل
prorogation of parliament
U
تعطیل مجلس
shutting
U
تعطیل شدن
shut down
U
تعطیل شدن
cut back
U
تعطیل کارخانه
shut down point
U
نقطه تعطیل
vacation monthes long
U
تعطیل 3 ماه
vacation
U
به تعطیل رفتن
holy day
U
تعطیل مذهبی
adjournments
U
تعطیل موقتی
shuts
U
تعطیل شدن
vacations
U
به تعطیل رفتن
holidays
U
تعطیل مذهبی
play day
U
روزبیکاری یا تعطیل
work stoppage
U
تعطیل در کار
red day
U
روز تعطیل
holiday
U
تعطیل مذهبی
poetical
U
حبس تعطیل
prorogate
U
تعطیل شدن
prorogue
U
تعطیل شدن
adjournment
U
تعطیل موقتی
make and mand
U
تعطیل نیمروزه
shut
U
تعطیل شدن
shutdown
U
تعطیل شدن
shutdowns
U
تعطیل شدن
lock out
U
تعطیل کارخانه
Sabbath
U
روز تعطیل
shutt down
U
تعطیل شدن بستن
weekend
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
weekends
U
تعطیل اخرهفته را گذراندن
the parliament is up
U
مجلس تعطیل است
rope yarn sunday
U
بعد از فهرروز تعطیل
Sunday
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
Sundays
U
مربوط به یکشنبه تعطیل
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
holyday
U
روز تعطیل مذهبی
the school is out
U
مدرسه تعطیل است
f. time
U
روزهای تعطیل دادگاه
holiday routine
U
برنامه روز تعطیل
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
lockouts
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
to shut down
U
تعطیل شدن پایین اوردن
haste makes waste
U
تعجیل موجب تعطیل است
lockout
U
تعطیل کار از طرف کارفرما
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
sabbatarianism
U
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
saint's day
U
روزیکه بیادگاریکی ازپیران یامقدسین تعطیل است
sabbatarian
U
مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
bank holiday
U
هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
coffee breaks
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
U
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
red letter
U
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
crushed
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
parallelize
U
تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
crushes
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crush
U
له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
lubricating
U
چرب کردن لیز کردن نرم کردن
detach
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
specifies
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specify
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying
U
مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
evaporates
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
clearest
U
روشن کردن صاف کردن شفاف کردن
evaporating
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
compensates
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
ascertian
U
محقق کردن تحقیق کردن معلوم کردن
compensated
U
جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
evaporated
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
evaporate
U
تبخیر کردن ناپدید کردن خشک یا کم اب کردن
detaches
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching
U
تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com