Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
undefined
U
تعریف نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ambiguities
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
ambiguity
U
آنچه به روشنی تعریف نشده است
default
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
undefined entry
U
فقره تعریف نشده
undefined label
U
برچسب تعریف نشده
Other Matches
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
unpremediated
U
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
unobligated
U
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unpicked
U
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
uncommitted
U
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unbroke
U
رام نشده سوقان گیری نشده
unbaoked
U
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unborn
U
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined
U
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
uncharged
U
محسوب نشده رسمامتهم نشده
untried
U
امتحان نشده محاکمه نشده
unasked
U
خواسته نشده پرسیده نشده
irredenta
U
انجام نشده جبران نشده
unredeemed
U
جبران نشده سبک نشده
unsought
U
جستجو نشده کشف نشده
unset
U
جایگزین نشده جاانداخته نشده
undirected
U
رهبری نشده راهنمایی نشده
unsifted
U
الک نشده رسیدگی نشده
inconsummate
U
تکمیل نشده انجام نشده
unintended saving
U
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
incomplete
U
انجام نشده پر نشده
unintended investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
U
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
portrayal
U
تعریف
explanation
U
تعریف
explanations
U
تعریف
qualities
U
تعریف
quality
U
تعریف
description
U
تعریف
definitions
U
تعریف
definition
U
تعریف
compliments
U
تعریف
portrayals
U
تعریف
complimented
U
تعریف
compliment
U
تعریف
complimenting
U
تعریف
descriptions
U
تعریف
comkplimentarily
U
با تعریف
definiens
U
تعریف
circumscription
U
تعریف
extolment
U
تعریف
cell definition
U
تعریف سل
extoll
U
تعریف کننده
glorify
U
تعریف کردن
unreel
U
تعریف کردن
emblazon
U
تعریف کردن
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
macro definition
U
تعریف ماکرو
macro definition
U
درشت تعریف
praise
U
تعریف کردن
praised
U
تعریف کردن
praises
U
تعریف کردن
praising
U
تعریف کردن
job definition
U
تعریف برنامه
data definition
U
تعریف داده
glorifies
U
تعریف کردن
recounts
U
تعریف کردن
recounting
U
تعریف کردن
he is well spoken of
U
از او تعریف می کنند
compliments
U
تعریف کردن از
complimentary
U
تعریف امیز
article
U
حرف تعریف
articles
U
حرف تعریف
exponent
U
تعریف کننده
exponents
U
تعریف کننده
field definition
U
تعریف فیلد
depiction
U
نگارش تعریف
depictions
U
نگارش تعریف
recount
U
تعریف کردن
extoller
U
تعریف کننده
definable
U
تعریف پذیر
honorable
U
شایان تعریف
recounted
U
تعریف کردن
defining
U
تعریف کردن
define
U
تعریف کردن
block definition
U
تعریف بلوک
recitations
U
تعریف موضوع
defined
U
تعریف کردن
to crack up
U
تعریف کردن
recitation
U
تعریف موضوع
glorifying
U
تعریف کردن
the d. article
U
حرف تعریف
problem definition
U
تعریف مسئله
complimented
U
تعریف کردن از
defines
U
تعریف کردن
anarthrous
U
بی حرف تعریف
self aggrandizement
U
تعریف از خود
say a good word for
U
تعریف کردن
operational definition
U
تعریف عملیاتی
traduce
U
تعریف کردن
compliment
U
تعریف کردن از
contextual definition
U
تعریف ضمنی
traducing
U
تعریف کردن
traduces
U
تعریف کردن
nosography
U
تعریف امراض
macro difinition
U
درشت تعریف
complimenting
U
تعریف کردن از
circular definition
U
تعریف دوری
traduced
U
تعریف کردن
To blow ones own trumpet.
U
از خود تعریف کردن
user defined
U
تعریف یا انتخاب کاربر
defined function
U
تابع تعریف شده
system v interface definition
U
تعریف میانجی سیستم 5
self prasise
U
خودفروشی تعریف از خود
self flattering
U
تعریف کننده از خود
self applauding
U
تعریف کننده از خود
domain of definition
U
دامنه تعریف
[ریاضی]
redefined
U
دوباره تعریف کردن
well defined function
U
تابع خوش تعریف
Defined depth finder
U
تعریف عمق یاب
definite a
U
The حرف تعریف چون
data description language
U
زبان تعریف داده
predefined
U
از پیش تعریف شده
clear-cut
U
درست تعریف شده
partially defined
U
پاره تعریف شده
dimensioning
U
تعریف اندازه چیزی
object oriented
U
تصویری که از بردارهای تعریف
indefinably
U
غیر قابل تعریف
indefinable
U
غیر قابل تعریف
redefine
U
دوباره تعریف کردن
redefines
U
دوباره تعریف کردن
data definition language
U
زبان تعریف داده ها
data definition statement
U
حکم تعریف داده ها
portraiture
U
پیکر نگاری تعریف
dd statement
U
دستور تعریف داده
redefining
U
دوباره تعریف کردن
ddl
U
زبان تعریف داده
expressions
U
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
expression
U
تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
predefined function
U
تابع از پیش تعریف شده
to plaster any one with praise
U
تعریف زیادبار کسی کردن
messages
U
قوانین از پیش تعریف شده که کد
message
U
قوانین از پیش تعریف شده که کد
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
user defined
U
تعریف شده توسط کاربر
self applause
U
تعریف وتمجید از خود خودستایی
self congratulation
U
تعریف از خود تجلیل نفس
He Spoke very highly of you.
U
از شما خیلی تعریف می کرد
predefined process
U
فرایند از پیش تعریف شده
predefined process symbol
U
نماد فرایند از پیش تعریف شده
self aggrandizing
U
تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
parameters
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
cock and bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
predefined process symbol
U
علامت فرایند از پیش تعریف شده
country file
U
را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
cock-and-bull stories
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
He told us what the score was.
U
جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
Do you know the definition (meaning) of this word?
U
تعریف این لغت رامی دانید ؟
parameter
U
ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
user defined key
U
کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
the
U
حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
prosopopoeia
U
تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
Have a jock with somebody .
U
شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
dd name
U
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
hot zone
U
ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
Give me a full account of the events.
U
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
Now I am going to tell you something.
U
حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
type
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
types
U
تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
vdl
U
زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
user defined function
U
عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
ntsc
U
انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
to recount something to someone
[formal]
U
برای کسی چیزی را تعریف کردن
[یکایک گفتن]
[بازگفتن]
codepages
U
تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
shortest
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
short
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
patterns
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
elastic banding
U
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pattern
U
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
shorter
U
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
nomenclature
U
سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
volts
U
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
file level model
U
نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
volt
U
واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
point set curve
U
منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
unbowed
U
خم نشده
uncharged
U
پر نشده
protocols
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol
U
ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
all points addressable mode
U
حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
unexamined
<adj.>
U
ممیزی نشده
unevaluated
<adj.>
U
ممیزی نشده
unchecked
<adj.>
U
ممیزی نشده
uninspected
<adj.>
U
ممیزی نشده
untested
<adj.>
U
ممیزی نشده
roughdry
U
اطو نشده
unaudited
<adj.>
U
ممیزی نشده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com