English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
counterattack U حمله متقابل
counter offensive U حمله متقابل
counterattack U حمله متقابل کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
mutual U متقابل
opposed U متقابل
correspounding U متقابل
reciprocative U متقابل
interactive U متقابل
interactional U متقابل
polar U متقابل
opposing U متقابل
reciprocal U متقابل
counter U متقابل
countering U متقابل
countered U متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
interaction U کنش متقابل
counter offer U عرضه متقابل
interaction U عمل متقابل
interaction U اثر متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
cross reference U مراجعه متقابل
reciprocation U عمل متقابل
set off U دعوی متقابل
cross purpose U قصد متقابل
cross index U شاخص متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
counter U ضربت متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
mutual assistance U کمک متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
recrimination U اتهام متقابل
recrimination U تهمت متقابل
recriminations U اتهام متقابل
recriminations U تهمت متقابل
countered U ضربت متقابل
counter purchase U خرید متقابل
opposite phase U فاز متقابل
inter play U اثر متقابل
mutual induction U القای متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
logrolling U همکاری متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
countermeasures U اقدامات متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
iteraction U عمل متقابل
countering U ضربت متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
interrelation U رابطه متقابل
intervisibility U دید متقابل
interplay U اثر متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counter transference U انتقال متقابل
counteraction U اقدام متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
countermine U توط ئه متقابل
m U القاگری متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
counterpoise U سیم متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
cross bill U شکایت متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
reciprocity U عمل متقابل
retaliation U عمل متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
back pressure U فشار متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
cross feed U خورد متقابل
cross action U دعوی متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
counterwork U عمل متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
antitype U نوع متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
interdependence U اتکاء متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
counter attraction U کشش متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
counter current U جریان متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
counter fire U اتش متقابل
transinformation U اگاهی متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
reciprocal U عمل متقابل
cross check U بررسی متقابل
retaliation U عکس العمل متقابل
cross fire U اتش گلوله متقابل
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
counteracted U عمل متقابل کردن
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
rebut U جواب متقابل دادن
counteract U عمل متقابل کردن
internecine U کشتار متقابل قاتل
interaction U عکس العمل متقابل
counterplay U بازی شطرنج متقابل
riposted U ضربه متقابل زدن
counteracting U عمل متقابل کردن
intervisibility U قابلیت دید متقابل
riposte U ضربه متقابل زدن
intract U عمل متقابل کردن
ripostes U ضربه متقابل زدن
rebutting U جواب متقابل دادن
riposting U ضربه متقابل زدن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
counteracts U عمل متقابل کردن
retort U جواب متقابل دادن
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
visual interaction U کنش متقابل بصری
counter purchase U داد وستد متقابل
retorts U جواب متقابل تلافی
counter current principle U اصول جریان متقابل
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
compensation trading U داد و ستد متقابل
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
retorts U جواب متقابل دادن
repost U ضربه متقابل زدن
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
retort U جواب متقابل تلافی
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
counteractive U خنثی کننده دارای عمل متقابل
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
staunton defence U دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
blamenfeld counter gambit U گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
subcontrary U مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit U گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
information hiding U یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
cross fertilization U لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
two way telephone equipment U تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
albin counter gambit U گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
riposte U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
ripostes U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
riposted U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
repost U ضربت متقابل و تند پاسخ تند و اماده
riposting U ضربت متقابل و تند پاسخ تند واماده
reciprocates U تلافی کردن عمل متقابل کردن
companion part U لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
reciprocated U تلافی کردن عمل متقابل کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com