English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
engaged <adj.> U تعبیه شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shift U تعبیه
shifted U تعبیه
shifts U تعبیه
appliance U تعبیه
appliances U تعبیه
slot U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slotting U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
contrive U تعبیه کردن
contrived U تعبیه کردن
contrives U تعبیه کردن
contriving U تعبیه کردن
embed U تعبیه کردن
embeds U تعبیه کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
embedding U تعبیه
insertion U جاسازی تعبیه
improvisation U تعبیه
insert U تعبیه کردن
insert U تعبیه
inserting U تعبیه کردن
inserting U تعبیه
inserts U تعبیه کردن
inserts U تعبیه
built in fonts U شکل حروف تعبیه شده
bulit in check U تست تعبیه شده
devisable U تعبیه کردنی
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
embeded command U فرمان تعبیه شده
foundation joint U درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
lash up U تعبیه
lipping U قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
penny in the slot U سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
shebang U ابتکار تعبیه
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
wing tanks U تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
work out U تعبیه کردن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com