English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 200 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
an abstract term U تعبیر تصویری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interpretable U تعبیر کردنی تعبیر پذیر
blow up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-ups U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up U تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
phrased U تعبیر
commented U تعبیر
commenting U تعبیر
phrase U تعبیر
interpretation U تعبیر
interpretations U تعبیر
construing U تعبیر
hermeneutic U تعبیر
comment U تعبیر
phrases U تعبیر
expression U تعبیر
rendering U تعبیر
renderings U تعبیر
expressions U تعبیر
Alucinari U تعبیر
misconstructions U تعبیر نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
inverting U سوء تعبیر
inverts U سوء تعبیر
misreading U بد تعبیر کردن
misconstruing U بد تعبیر کردن
troplogy U تعبیر مجازی
explanation U شرح تعبیر
interpretations U تعبیر ترجمه
phrased U تعبیر کردن
misconstrues U بد تعبیر کردن
misconstructions U تعبیر غلط
phrases U تعبیر کردن
misconstrued U بد تعبیر کردن
phrase U تعبیر کردن
misconstrue U بد تعبیر کردن
misread U بد تعبیر کردن
misreads U بد تعبیر کردن
misconsture U بد تعبیر کردن
interpretation of a dream U تعبیر خواب
constructions U تعبیر ساختمان
construction U تعبیر ساختمان
invert U سوء تعبیر
misinterpretation U سوء تعبیر
misconstruction U تعبیر غلط
interpretation U تعبیر ترجمه
reads U تعبیر کردن
read U تعبیر کردن
commenting U تعبیر کردن
commented U تعبیر کردن
comment U تعبیر کردن
an interpreter of dreams U تعبیر گو معبر
explanations U شرح تعبیر
idiom U تعبیر ویژه
idioms U تعبیر ویژه
an interpreter of dreams U خواب تعبیر کن
dream interpretation U تعبیر رویا
translatable U قابل تعبیر
euphemistically U باحسن تعبیر
euphemisms U حسن تعبیر
oneirocritic U خواب تعبیر کن
euphemism U حسن تعبیر
projective U تصویری
picture writing U خط تصویری
pictograph U خط تصویری
figurative U تصویری
pictorial U تصویری
videos U تصویری
videoing U تصویری
videoed U تصویری
video U تصویری
euphemisic U وابسته به حسن تعبیر
euphemisic U دارای حسن تعبیر
latinism U تعبیر یا اصطلاح لاتینی
atticism U تعبیر یا اصطلاح اتنی
euphemisical U دارای حسن تعبیر
proverbial expression U تعبیر ضرب المثلی
travesty U تعبیر هجو امیز
travesties U تعبیر هجو امیز
euphemisical U وابسته به حسن تعبیر
euphemistic U دارای حسن تعبیر
visual scanner U پیماینده تصویری
visual page U صفحه تصویری
video terminal U پایانه تصویری
video ram U RA بصری یا تصویری
pictograph U نمودار تصویری
video terminal U ترمینال تصویری
facsimiles U پست تصویری
facsimile U پست تصویری
picture processing U پردازش تصویری
video monitor U مانیتور تصویری
hieroglyphs U حروف تصویری
pictorial tests U ازمونهای تصویری
ikons U نماد تصویری
icons U نماد تصویری
icon U نماد تصویری
picture graph U نمودار تصویری
projection formula U فرمول تصویری
image sinusoidally U تابیدگی تصویری
videotext U متن تصویری
hieroglyph U حروف تصویری
non figurative U غیر تصویری
proverbial phrase U تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
takes U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
take U تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
segments U از تعبیر جدا شده است
segment U از تعبیر جدا شده است
faxes U نمابرد پست تصویری
video game machine U ماشین بازی تصویری
video display unit U واحد نمایش تصویری
pictorial U وسایل تصویری یا تصویرنهایی
video display terminal U ترمینال نمایش تصویری
video digitizer U دیجیتالی کننده تصویری
video amplifier U تقویت کننده تصویری
fax U نمابرد پست تصویری
pixel U نقطه عنصر تصویری
pictograph U نشان یا علائم تصویری
self portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
faxing U نمابرد پست تصویری
self-portrait U تصویری که نقاش از خودبکشد
block diagram U نمایش تصویری سیستمها
self-portraits U تصویری که نقاش از خودبکشد
faxed U نمابرد پست تصویری
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
pragmatize U موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
blip U تصویری بر روی صفحه رادار
picture frustration test U ازمون ناکامی سنج تصویری
blips U تصویری بر روی صفحه رادار
reproduction [of a recording] [audio, video] U پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
blurring U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
prestel U سرویس متن تجاری تصویری در انگلستان
symbol U نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
halftones U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
halftone U عکس یا تصویری که حالتهای مختلف دارد
blur U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurred U تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
phototypesetter U حروف چینی نوری حروفچین تصویری تصویرپرداز
Videotex U تحویل اطلاعات خانگی الکترونیکی متن تصویری
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
d. of death U تصویری که دسته مردم راازپست وبلند نشان میدهد
gouache U عکس و تصویری که با رنگ کاری فوق بدست اید
d. of macabre U تصویری که دسته مردن راازپست و بلند نشان میدهد
Doom U [نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
verba accipienda sunt secundum U materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
wraparound U حرکت نشانه گر در صفحه تصویری کامپیوتر از انتهای یک خط یا شروع خط بعد
desktop U الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
blast through alphanumerics U حروفی که در یک ترمینال تصویری در حالت گرافیکی قابل نمایش اند
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
eighty column screen U صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
bit mapped screen U pixel یک صفحه نمایش که در ان هر سلول تصویری میتوانددر ارتباط با مکانی از حافظه
telesoftware U نرم افزاری که سرویس را از داده تصویری یا متن راه دور می گیرد
bitmap U تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
acrade game U نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
DV I U سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
holographic image [ذخیره داده به صورت تصویری که بعدا توسط بانکی از خانه های نوری و لیزر خوانده میشود.]
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
supervisory U برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
segment U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segments U بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
storage U TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
pan U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
pan- U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans U حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
ion deposition U فناوری چاپ که از نوک چاپی استفاده میکند که نشانه هایی می کشد تا تصویری ایجاد شود که toner را جذب کند
monitor U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitors U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
monitored U واحد نمایش تصویری برای نمایش متن با کیفیت باا یا گرافیک
wetzel U عنصر تصویری که به تصویرروی ترمینال نمایش اضافه شده و دقت نمایش را بهبودمی بخشد
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
digitize U تصویری که برای تولید سیگنال آنالوگی که بعد به دیجیتال تبدیل میشود و روی کامپیوتر ذخیره شود یا نمایش داده شود
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
figural rug [pictorial] U فرش تصویری [در این نوع بافت چهره انسان و یا مناظر قسمت اصلی فرش را تشکیل داده و معمولا در ابعاد کوچک بافته می شود.]
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
construe U تعبیر کردن استنباط کردن
construed U تعبیر کردن استنباط کردن
construes U تعبیر کردن استنباط کردن
miscount U بد حساب کردن بد تعبیر کردن
composite video U سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند
communications stallite corporation U یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
video disk U دیسک بصری دیسک تصویری
blacks U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
black U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest U 1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
off screen image U تصویری که در ابتدا در حافظه رسم میشود و پس به حافظه صفحه نمایش منتقل میشود تا باعث عمل نمایش سریع شود
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
fibre distributed data interface II U استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com