Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 236 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
check
U
تطبیق کردن
checked
U
تطبیق کردن
checks
U
تطبیق کردن
reconcile
U
تطبیق کردن
reconciles
U
تطبیق کردن
reconciling
U
تطبیق کردن
conform
U
تطبیق کردن
conformed
U
تطبیق کردن
conforming
U
تطبیق کردن
conforms
U
تطبیق کردن
gibes
U
تطبیق کردن
jibe
U
تطبیق کردن
jibed
U
تطبیق کردن
jibes
U
تطبیق کردن
jibing
U
تطبیق کردن
accomodate
U
تطبیق کردن
compare with
U
تطبیق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orient
U
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
U
روانه کردن تطبیق دادن
orients
U
روانه کردن تطبیق دادن
align
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
coordination
U
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
fire coordination
U
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
fire support coordination
U
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
to align oneself with somebody
U
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
Other Matches
adjustment
U
تطبیق
matching
U
تطبیق
collation
U
تطبیق
accommodating
U
تطبیق
confirmation
U
تطبیق
check
U
تطبیق
conformation
U
تطبیق
checked
U
تطبیق
adaptation
U
تطبیق
collations
U
تطبیق
comparison
U
تطبیق
comparisons
U
تطبیق
harmonies
U
تطبیق
checks
U
تطبیق
harmony
U
تطبیق
matches
U
تطبیق
adaptations
U
تطبیق
match
U
تطبیق
adjustments
U
تطبیق
maladjustment
U
عدم تطبیق
adapter
U
تطبیق کننده
accommodate
U
تطبیق دادن
verification
U
وارسی تطبیق
adjusts
U
تطبیق دادن
fire support coordination
U
تطبیق اتش
accommodated
U
تطبیق نمودن
template matching
U
تطبیق الگوها
stock adjustment
U
تطبیق موجودی
maladjustments
U
عدم تطبیق
accommodations
U
تطبیق موافقت
adapted
U
تطبیق شده
matched
U
تطبیق یافته
accommodate
U
تطبیق نمودن
completeness check
U
تطبیق کامل
adjusting
U
تطبیق دادن
versatility
U
تطبیق پذیری
comparison
U
تطبیق سنجش
fire coordination
U
تطبیق اتش
match
U
تطبیق تطابق
adjust
U
تطبیق دادن
adjustable
U
قابل تطبیق
matches
U
تطبیق تطابق
adjusability
U
قابلیت تطبیق
accommodates
U
تطبیق دادن
coordinator
U
تطبیق کننده
accommodation
U
تطبیق موافقت
accommodates
U
تطبیق نمودن
accommodated
U
تطبیق دادن
reconcilement
U
التیام تطبیق
adaption
U
تطبیق اقتباس
concordance
U
تطبیق نامه
concordances
U
تطبیق نامه
comparisons
U
تطبیق سنجش
adapter
U
تطبیق دهنده
identification
U
تطبیق تمیز
certificate of compliance
U
گواهی تطبیق
inapplicable
U
تطبیق نکردنی
adaptation
U
تطبیق اقتباس
alignments
U
تطبیق دادن
coincidence
U
تطبیق برخورد
dark adaptation
U
تطبیق با تاریکی
coincidences
U
تطبیق برخورد
adaptations
U
تطبیق اقتباس
alignment
U
تطبیق دادن
collation
U
تطبیق دستخط ها
adjustments
U
تنظیم تطبیق
collations
U
تطبیق دستخط ها
adaptive
U
قابل تطبیق توافقی
adapter sleeve
U
پوسته تطبیق دهنده
impedance comparator
U
تطبیق دهنده امپدانس
adapter flange
U
فلانژ تطبیق دهنده
application of low to instances
U
تطبیق قانون با موارد
adapter toolholder
U
ابزارگیر تطبیق دهنده
channel adapter
U
تطبیق دهنده کانال
acoustic coupler
U
تطبیق دهنده صوتی
adaptation kit
U
جعبه ابزار تطبیق
inventory reconciliation
U
تطبیق اسناد موجودی
adapter booster
U
غلاف تطبیق دهنده
inapplicably
U
بطوریکه تطبیق ننماید
adaptors
U
تطبیق دهنده ماسوره
inapplicability
U
عدم تناسب یا تطبیق
adaptor
U
تطبیق دهنده ماسوره
adapters
U
تطبیق دهنده ماسوره
idealization
U
تطبیق یا تطابق با تصور
adapter boards
U
برد تطبیق دهنده
adapter bearing
U
یاطاقان تطبیق دهنده
fire support coordinator
U
تطبیق دهنده اتشها
irreconcilable
U
غیر قابل تطبیق
adapter arbor
U
میله تطبیق دهنده
adaptation kit
U
جعبه وسایل تطبیق دهنده
sliding scales
U
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scale
U
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
reconcilability
U
التیام پذیری قابلیت تطبیق
versatile
U
چندسو گرد تطبیق پذیر
harmonist
U
موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
ticks
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation
U
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
tick
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
time chart
U
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology
U
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
homing adaptor
U
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring
U
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
antivignetting filter
U
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com