Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pinup
U
تصویر دختر زیبا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nymphet
U
دختر کوچک و زیبا
interwed
U
در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
cousin
U
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
cousins
U
پسرعمو یا دختر عمو پسردایی یا دختر دایی
sluts
U
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
slut
U
دختر بی شرم دختر پیشخدمت
crop
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops
U
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images
U
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
pictures
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
U
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobat
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos
U
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
U
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
images
U
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
flickers
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered
U
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
U
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refresh
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
autos
U
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
persistence
U
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
U
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
tracing
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
U
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
U
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
image dissector tube
U
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
images
U
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan
U
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
belles
U
زن زیبا
picturesque
U
زیبا
scrumptious
U
زیبا
fairs
U
زیبا
gainly
U
زیبا
yummy
U
زیبا
dinky
U
زیبا
sightliness
U
زیبا
well favored
U
زیبا
crumpet
U
زن زیبا
crumpets
U
زن زیبا
queen of hearts
U
زن زیبا
pulchritudinous
U
زیبا
queen of love
U
زن زیبا
stylish
U
زیبا
inelegant
U
نا زیبا
good looking
U
زیبا
good-looking
U
زیبا
spiffy
U
زیبا
cutest
U
زیبا
swell
U
زیبا
fair
U
زیبا
fairer
U
زیبا
swelled
U
زیبا
swells
U
زیبا
bonny
U
زیبا
belle
U
زن زیبا
fairest
U
زیبا
eyeful
U
زیبا
goodly
U
زیبا
elegant
U
زیبا
beautiful
U
زیبا
chic
U
زیبا
beauteous
U
زیبا
cute
U
زیبا
cuter
U
زیبا
image formation
U
تولید تصویر تصویر
graphic arts
U
هنرهای زیبا
peewit
U
مرغ زیبا
peewits
U
مرغ زیبا
killdeer
U
مرغ زیبا
pewit
U
مرغ زیبا
knockout
<idiom>
U
خانم زیبا
to look good
U
زیبا بودن
nymphs
U
زن بسیار زیبا
She looks nice.
U
او
[زن]
زیبا است.
lapwing
U
مرغ زیبا
lapwings
U
مرغ زیبا
to be good-looking
U
زیبا بودن
nymph
U
زن بسیار زیبا
habiliment
U
لباس زیبا
She looks appealing.
U
او
[زن]
زیبا است.
peach
U
زن یادختر زیبا
beauties
U
زنان زیبا
beautifully
U
بطور زیبا
beaux arts
U
هنرهای زیبا
proper dress
U
جامه زیبا
tittivate
U
زیبا کردن
smarten
U
زیبا کردن
adorn
U
زیبا کردن
peaches
U
زن یادختر زیبا
adorns
U
زیبا کردن
titivate
U
زیبا کردن
smatt
U
زیبا باهوش
beauty
U
زنان زیبا
well favoured
U
زیبا خوشگل
beautification
U
زیبا سازی
deluxe
U
بسیار زیبا
corking
U
خیلی زیبا
fine arts
U
هنرهای زیبا
china aster
U
گل رعنا زیبا
prettyish
U
نسبتا زیبا
handsomely
U
بطور زیبا
titivate
U
اراستن زیبا شدن
aesthetes
U
طرفدار صنایع زیبا
queen of heaven
U
نام زن ژوپیطر زن زیبا
venus
U
زن زیبا ستاره زهره
tittivate
U
اراستن زیبا شدن
trimly
U
بطور اراسته و زیبا
well lookirg
U
زیبا خوش منظر
plumate
U
دارای پر وبال زیبا
conservatories
U
هنرستان هنرهای زیبا
handsome
U
خوش قیافه زیبا
aesthete
U
طرفدار صنایع زیبا
dilettantes
U
دوستدارتفننی صنایع زیبا
dilettanti
U
دوستدارتفننی صنایع زیبا
embellish
U
زیبا کردن پیراستن
virtuosity
U
استعدادهنرهای زیبا یا فنون
dressed to the nines (teeth)
<idiom>
U
زیبا وبرازندهلباس پوشیدن
embellished
U
زیبا کردن پیراستن
embellishes
U
زیبا کردن پیراستن
bonnily
U
بطرز زیبا ودلپذیر
conservatoire
U
اموزشگاه هنرهای زیبا
greenhouse
U
هنرستان هنرهای زیبا
embellishing
U
زیبا کردن پیراستن
dilettante
U
دوستدارتفننی صنایع زیبا
conservatory
U
هنرستان هنرهای زیبا
belles lettres
U
شعر و اثارادبی زیبا وهنری
shangri
U
شهر زیبا سرزمین دلخواه
specious
U
دارای فاهر زیبا وفریبنده
groom
U
زیبا کردن داماد شدن
grooms
U
زیبا کردن داماد شدن
the nine
U
نه تن الهه شعر و هنرهای زیبا
belletrist
U
نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
pretty to look at
[to watch]
U
زیبا
[خوشگل]
برای نگاه کردن
aestheticism
U
زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
Ravishingly beautiful.
U
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
to look like a million dollars
[bucks]
[American E]
<idiom>
U
بسیار زیبا بودن
[اصطلاح روزمره]
Ravishingly beautiful .
U
مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
Frigi darium
U
[تزئینات زیبا و بزرگ در حمام های رومی]
grand daughter
U
دختر دختر
granddaughters
U
دختر دختر
granddaughter
U
دختر دختر
wench
U
دختر
girlie
U
دختر
sissified
U
دختر
maids
U
دختر
phoebe
U
دختر گا
lass
U
دختر
girls
U
دختر
maid
U
دختر
wenches
U
دختر
girl
دختر
quean
U
دختر
fille
U
دختر
she
U
ان دختر یا زن
girly
U
دختر
lasses
U
دختر
daughtren
U
دختر
daughter
U
دختر
daughters
U
دختر
to look
[feel]
like a million dollars
U
بسیار زیبا
[به نظر آمدن]
بودن
[اصطلاح روزمره]
dressage
U
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
goddauhgter
U
دختر تعمیدی
belles
U
دختر خوشگل
grand son
U
پسر دختر
god daughter
U
دختر تعمیدی
girlfriend
U
دوست دختر
grandson
U
پسر دختر
grandsons
U
پسر دختر
granddaughter
U
دختر پسر
granddaughters
U
دختر پسر
hoyden ar hoi
U
دختر بی شرم
hoyden ar hoi
U
دختر گستاخ
hoyden
U
دختر گستاخ
gamine
U
دختر ولگرد
stepdaughters
U
دختر خوانده
stepdaughter
U
دختر خوانده
maidens
U
دختر باکره
maiden
U
دختر باکره
periwinkles
U
گل تلفونی دختر
periwinkle
U
گل تلفونی دختر
wenches
U
دختر دهقان
wench
U
دختر دهقان
balletgirl
U
دختر رقصنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com