English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exparte U یکجانبه
decision U تصمیم
weak-kneed U بی تصمیم
weak kneed U بی تصمیم
determination U تصمیم
rulings U تصمیم
will-power U تصمیم
resolves U تصمیم
resolve U تصمیم
nonplus U بی تصمیم
avows U تصمیم
avowing U تصمیم
avow U تصمیم
decisions U تصمیم
ruling U تصمیم
resolution U تصمیم
resolutions U تصمیم
irresolute U بی تصمیم
pluck U تصمیم
plucking U تصمیم
plucks U تصمیم
plucked U تصمیم
minds U تصمیم داشتن
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
minding U تصمیم داشتن
decidability U تصمیم پذیری
decidable U تصمیم پذیر
regnum U تصمیم مقتدرانه
to be resolved U تصمیم گرفتن
to take a d. U تصمیم گرفتن
sewed up <idiom> U تصمیم گیری
afore thought U سبق تصمیم
cut and dried <idiom> U تصمیم قاطع
to come to a decision U تصمیم گرفتن
determiners U تصمیم گیرنده
determiner U تصمیم گیرنده
undecidable U تصمیم ناپذیر
decision box U جعبه تصمیم
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision tree U درخت تصمیم
i made up my mind to U تصمیم گرفتم که ...
decision theory U تئوری تصمیم
logical decision U تصمیم منطقی
joint resolution U تصمیم مشترک
decision table U جدول تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
decision structure U ساختار تصمیم
make up one's mind U تصمیم گرفتن
decision process U فرایند تصمیم
decision making U تصمیم گیری
decision maker U تصمیم گیرنده
nonplus U بی تصمیم بودن
special verdict U تصمیم ویژه
mind U تصمیم داشتن
freehand U ازادی در تصمیم
canon U : تصویبنامه تصمیم
resolution U نیت تصمیم
resolutions U نیت تصمیم
determines U تصمیم گرفتن
canons U : تصویبنامه تصمیم
resolutely U از روی تصمیم
determine U تصمیم گرفتن
resolves U تصمیم گرفتن
to make a decision U تصمیم گرفتن
resolve U تصمیم گرفتن
make up one's mind <idiom> U تصمیم گیریکردن
decides U تصمیم گرفتن
decide U تصمیم گرفتن
determining U تصمیم گرفتن
to decide [on] U تصمیم گرفتن [در مورد]
general verdict U تصمیم به وجه اطلاق
self determination U تصمیم پیش خود
swear off <idiom> U تصمیم به ترک چیزی
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
malice aforethought U سبق تصمیم سوء
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
ratio decidendi U مبنای اصلی تصمیم
without aforethought U بدون سبق تصمیم
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
arrive at a conclusion U اتخاذ تصمیم کردن
preform U قبلا تصمیم گرفتن
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
sub judice U بدون تصمیم قضایی
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
determining U اتخاذ تصمیم کردن
take a dicision U اتخاذ تصمیم کردن
determines U اتخاذ تصمیم کردن
determinants U تصمیم گیرنده عاجز
orrive at a conclusion U اتخاذ تصمیم کردن
determine U اتخاذ تصمیم کردن
arbitrament U قدرت اتخاذ تصمیم
determinant U تصمیم گیرنده عاجز
decision table U جدول تصمیم گیری
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
decision model U الگوی تصمیم گیری
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
verdicts U تصمیم هیات منصفه
verdict U تصمیم هیات منصفه
resolve U مقرر داشتن تصمیم گرفتن
get down to brass tacks <idiom> U فورا شروع به تصمیم گیری
resolves U مقرر داشتن تصمیم گرفتن
willpower U تصمیم جدی نیروی اراده
partial jurisdiction U حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
pass a resolution U با رای گیری تصمیم گرفتن
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
decidable U تصمیم گرفتنی قابل فتوی
to decide on a motion U در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
dss U سیستم پشتیبان تصمیم گیری
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
not touch something with a ten-foot pole <idiom> U تصمیم گیری چیزی به طور کامل
decisions U تصمیم گیری برای انجام کاری
tip the balance <idiom> U تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
take something to heart <idiom> U به صورت جدی تصمیم گیری کردن
play it by ear <idiom> U تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
She found it hard to make up her mind. U برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
It depends on your decison. U بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
ball is in your court <idiom> U [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
to opt out [of something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
to opt in [something] U تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
As the debate unfolds citizens will make up their own minds. U در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] U او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
arranged marriage U ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
layer U لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layers U لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
logic U عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
drastic times call for drastic measures <idiom> U [زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
AI U طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com