Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
determine
U
تصمیم گرفتن
determines
U
تصمیم گرفتن
determining
U
تصمیم گرفتن
decide
U
تصمیم گرفتن
decides
U
تصمیم گرفتن
resolve
U
تصمیم گرفتن
resolves
U
تصمیم گرفتن
make up one's mind
U
تصمیم گرفتن
to be resolved
U
تصمیم گرفتن
to take a d.
U
تصمیم گرفتن
to decide
[on]
U
تصمیم گرفتن
[در مورد]
to make a decision
U
تصمیم گرفتن
to come to a decision
U
تصمیم گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
resolve
U
مقرر داشتن تصمیم گرفتن
resolves
U
مقرر داشتن تصمیم گرفتن
pass a resolution
U
با رای گیری تصمیم گرفتن
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
tip the balance
<idiom>
U
تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
to decide on a motion
U
در مورد تقاضایی تصمیم گرفتن
to opt out
[of something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
to opt in
[something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
Other Matches
resolutions
U
تصمیم
nonplus
U
بی تصمیم
resolves
U
تصمیم
irresolute
U
بی تصمیم
resolution
U
تصمیم
pluck
U
تصمیم
plucking
U
تصمیم
plucks
U
تصمیم
plucked
U
تصمیم
resolve
U
تصمیم
rulings
U
تصمیم
determination
U
تصمیم
weak kneed
U
بی تصمیم
weak-kneed
U
بی تصمیم
avows
U
تصمیم
decisions
U
تصمیم
ruling
U
تصمیم
avow
U
تصمیم
avowing
U
تصمیم
decision
U
تصمیم
will-power
U
تصمیم
minding
U
تصمیم داشتن
A one-sided(unilateral)decision.
U
تصمیم یکجانبه
joint resolution
U
تصمیم مشترک
i made up my mind to
U
تصمیم گرفتم که ...
resolution
U
نیت تصمیم
mind
U
تصمیم داشتن
minds
U
تصمیم داشتن
undecidable
U
تصمیم ناپذیر
logical decision
U
تصمیم منطقی
resolutions
U
نیت تصمیم
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
regnum
U
تصمیم مقتدرانه
make up one's mind
<idiom>
U
تصمیم گیریکردن
sewed up
<idiom>
U
تصمیم گیری
cut and dried
<idiom>
U
تصمیم قاطع
canon
U
: تصویبنامه تصمیم
canons
U
: تصویبنامه تصمیم
resolutely
U
از روی تصمیم
freehand
U
ازادی در تصمیم
nonplus
U
بی تصمیم بودن
special verdict
U
تصمیم ویژه
afore thought
U
سبق تصمیم
decidability
U
تصمیم پذیری
decision tree
U
درخت تصمیم
decision box
U
جعبه تصمیم
decision table
U
جدول تصمیم
decision symbol
U
علامت تصمیم
decision making
U
تصمیم گیری
decision instruction
U
دستورالعمل تصمیم
decision structure
U
ساختار تصمیم
decision process
U
فرایند تصمیم
decidable
U
تصمیم پذیر
determiners
U
تصمیم گیرنده
determiner
U
تصمیم گیرنده
decision maker
U
تصمیم گیرنده
decision theory
U
تئوری تصمیم
leave hanging (in the air)
<idiom>
U
بدون تصمیم قبلی
general verdict
U
تصمیم به وجه اطلاق
decision tree
U
مسیر تصمیم گیری
determinants
U
تصمیم گیرنده عاجز
determinant
U
تصمیم گیرنده عاجز
make or buy decision
U
تصمیم به ساخت یاخرید
without aforethought
U
بدون سبق تصمیم
decision table
U
جدول تصمیم گیری
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
decision criteria
U
ضوابط تصمیم گیری
swear off
<idiom>
U
تصمیم به ترک چیزی
verdict
U
تصمیم هیات منصفه
verdicts
U
تصمیم هیات منصفه
decision making unit
U
واحد تصمیم گیرنده
It was a well - timed ( timely ) decision .
U
تصمیم بموقعی بود
determine
U
اتخاذ تصمیم کردن
arrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
decision making policy
U
سیاست تصمیم گیری
orrive at a conclusion
U
اتخاذ تصمیم کردن
take a dicision
U
اتخاذ تصمیم کردن
decision model
U
الگوی تصمیم گیری
decision support system
U
سیستم پشتیبانی تصمیم
arbitrament
U
قدرت اتخاذ تصمیم
take a decision
U
اتخاذ تصمیم کردن
self determination
U
تصمیم پیش خود
determining
U
اتخاذ تصمیم کردن
decision variable
U
متغیر تصمیم گیری
malice aforethought
U
سبق تصمیم سوء
determines
U
اتخاذ تصمیم کردن
sub judice
U
بدون تصمیم قضایی
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
dss
U
سیستم پشتیبان تصمیم گیری
decidable
U
تصمیم گرفتنی قابل فتوی
decision lag
U
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
order in council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
Soc
U
ازادی دراخذ تصمیم قضایی
get down to brass tacks
<idiom>
U
فورا شروع به تصمیم گیری
willpower
U
تصمیم جدی نیروی اراده
partial jurisdiction
U
حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
decision
U
تصمیم گیری برای انجام کاری
not touch something with a ten-foot pole
<idiom>
U
تصمیم گیری چیزی به طور کامل
decisions
U
تصمیم گیری برای انجام کاری
It depends on your decison.
U
بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
play it by ear
<idiom>
U
تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
decision tree
U
اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
take something to heart
<idiom>
U
به صورت جدی تصمیم گیری کردن
zero hour
<idiom>
U
لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
She found it hard to make up her mind.
U
برایش سخت بود که تصمیم بگیرد
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
if
[when]
it comes to the crunch
<idiom>
U
وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت
[اصطلاح]
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
decision
U
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decisions
U
اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
go in for
<idiom>
U
شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
As the debate unfolds citizens will make up their own minds.
U
در طول بحث شهروند ها خودشان تصمیم خواهند گرفت.
arranged marriage
U
ازدواجی که در آن پدر و مادر برایانتخابهمسر فرزندشان تصمیم میگیرند
ball is in your court
<idiom>
U
[نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
She resolved to give him a wide berth in future.
[She decided to steer clear of him in future.]
U
او
[زن]
تصمیم گرفت در آینده ازاو
[مرد]
دوری کند.
order of council
U
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
layers
U
لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layer
U
لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
drastic times call for drastic measures
<idiom>
U
[زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
logic
U
عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
decisions
U
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision
U
نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision
U
علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
AI
U
طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
vetoing
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes
U
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to bring to a stop
U
را گرفتن
to catch a fly
U
بل گرفتن
encumbered
U
گرفتن
encumbers
U
گرفتن
withdraw
U
پس گرفتن
encumbering
U
گرفتن
to put a stop to
U
را گرفتن
To treat flippantly(lightly).
U
شل گرفتن
to call back
U
پس گرفتن
capturing
U
گرفتن
reoccupy
U
از سر گرفتن
withdraws
U
پس گرفتن
to break in
U
گرفتن
to get at
U
گرفتن
to catch on
U
گرفتن
resume
U
از سر گرفتن
catch on
U
گرفتن
overtake
U
گرفتن
resumed
U
از سر گرفتن
acquiring
U
گرفتن
to draw back
U
پس گرفتن
resumes
U
از سر گرفتن
overtaken
U
گرفتن
retaking
U
پس گرفتن
inclasp
U
در بر گرفتن
acquire
U
گرفتن
raclaim
U
پس گرفتن
acquires
U
گرفتن
overtakes
U
گرفتن
resuming
U
از سر گرفتن
encumber
U
گرفتن
to addict oneself
U
خو گرفتن
To go bad and stink.
U
بو گرفتن
capture
U
گرفتن
accompany
U
دم گرفتن
accompanies
U
دم گرفتن
tithes
U
ده یک گرفتن از
tithe
U
ده یک گرفتن از
accompanied
U
دم گرفتن
to begin again
از سر گرفتن
to lay a wager
U
گرفتن
pushing
U
گرفتن
captures
U
گرفتن
withdrawals
U
پس گرفتن
grabs
U
گرفتن
retrieved
U
پس گرفتن
retrieves
U
پس گرفتن
receives
U
گرفتن
wed
U
گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com