Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
arrangement
U
تصفیه
arrangements
U
تصفیه
clearance
U
تصفیه
liquidation
U
تصفیه
administration
U
تصفیه
administrations
U
تصفیه
adjustment
U
تصفیه
adjustments
U
تصفیه
settlement
U
تصفیه
settlements
U
تصفیه
infiltration
U
تصفیه
fining
U
تصفیه
conciliation
U
تصفیه
clarification
U
تصفیه
depuration
U
تصفیه
expurgation
U
تصفیه
percolation
U
تصفیه
purgation
U
تصفیه
rectification
U
تصفیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
water softener
U
اب تصفیه کن
water softeners
U
اب تصفیه کن
water purification
U
تصفیه اب
sublimating
U
تصفیه کردن
administering
U
تصفیه کردن
administers
U
تصفیه کردن
sublimates
U
تصفیه کردن
administratrix
U
مدیره تصفیه
refined
U
تصفیه شده
refineries
U
تصفیه خانه
sublimated
U
تصفیه کردن
sublimate
U
تصفیه کردن
purified
U
تصفیه شده
refinery
U
تصفیه خانه
administered
U
تصفیه کردن
administer
U
تصفیه کردن
outstandingly
U
تصفیه نشده
catharsis
U
تصفیه تطهیر
liquidator
U
مدیر تصفیه
rectify
U
تصفیه کردن
rectifies
U
تصفیه کردن
rectified
U
تصفیه کردن
liquidators
U
مدیر تصفیه
unsettled
U
تصفیه نشده
official receiver
U
مدیر تصفیه
outstanding
U
تصفیه نشده
average adjustment
U
تصفیه خسارت
purificator
U
تصفیه کننده
puriform
U
تصفیه کردن
rarefy
U
تصفیه کردن
rarify
U
تصفیه کردن
refinef copper
U
مس تصفیه شده
secondary treatment
U
تصفیه دومین
sewage purification
U
تصفیه فاضلاب
smeet
U
تصفیه کردن
to a upon
U
تصفیه کردن
to pay off
U
تصفیه کردن
to pay out
U
تصفیه کردن
to set at rest
U
تصفیه کردن
water sterilizing bag
U
کیف تصفیه اب
zone purification
U
تصفیه منطقهای
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
purification
U
شستشو تصفیه
primary treatment
U
تصفیه نخستین
break up price
U
بهای تصفیه
calcining klin
U
بوته تصفیه
calcining method
U
روش تصفیه
calcine
U
تصفیه کردن
depurate
U
تصفیه کردن
depurative
U
تصفیه کننده
depuratory
U
تصفیه کننده
depurator
U
تصفیه کننده
expurgator
U
تصفیه کننده
expurgatory
U
تصفیه کننده
filtration
U
تصفیه پالایش
gas cleaning
U
تصفیه گاز
gold parting
U
تصفیه طلا
gold refining
U
تصفیه طلا
official liquidator
U
مدیر تصفیه
order of discharge
U
حکم تصفیه
overrefinement
U
تصفیه بسیار
administrator
U
مدیر تصفیه
discharge
U
مفاصا تصفیه
filters
U
تصفیه کردن
filter
U
تصفیه کردن
accords
U
تصفیه کردن
accorded
U
تصفیه کردن
accord
U
تصفیه کردن
liquidation
U
تصفیه شرکت
compounds
U
تصفیه کردن
tries
U
تصفیه کردن
try
U
تصفیه کردن
discharges
U
مفاصا تصفیه
settlement
U
تصفیه پرداخت
refine
U
تصفیه کردن
refine
U
تصفیه شدن
trustee
U
مدیر تصفیه
administrators
U
مدیر تصفیه
adjust
تصفیه نمودن
trustees
U
مدیر تصفیه
refines
U
تصفیه شدن
receivers
U
مدیر تصفیه
receiver
U
مدیر تصفیه
settlements
U
تصفیه پرداخت
compounded
U
تصفیه کردن
compound
U
تصفیه کردن
clarify
U
تصفیه شدن
clarifies
U
تصفیه کردن
accommodates
U
تصفیه کردن
accommodate
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه کردن
accommodated
U
تصفیه کردن
reconciles
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه شدن
clarify
U
تصفیه کردن
reconcile
U
تصفیه کردن
refines
U
تصفیه کردن
clarifies
U
تصفیه شدن
reconciling
U
تصفیه کردن
refined asphalt
U
قیر تصفیه شده
gold refinery
U
واحد تصفیه طلا
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
filtrate
U
مایع تصفیه شده
provisional assignee
U
مدیر تصفیه موقت
waste water purification plant
U
تصفیه خانه فاضلاب
muscovado
U
قند تصفیه نشده
furnace refining
U
تصفیه و پالایش کوره
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
sewage works
{sg}
U
تصفیه خانه فاضلاب
purificative
U
تصفیه کننده تصفیهای
filtering
U
صاف کنندگی تصفیه
liquidation
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
realization
[American E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
to make odds even
U
اختلافات را تصفیه کردن
scrubbing process
U
فرایند شستشو و تصفیه
refined spelter
U
روی تصفیه شده
refined oil
U
نفت تصفیه شده
refined lead
U
سرب تصفیه شده
refined iron
U
اهن تصفیه شده
cathartic
U
تصفیه کننده روانپاکساز
raffinate
U
ماده تصفیه شده
purofier
U
اسباب تصفیه گاز
realisation
[British E]
[of something]
U
تصفیه شرکت
[اقتصاد]
purificatory
U
تصفیه کننده تصفیهای
chastening
U
تصفیه وتزکیه کردن
expurgatorial
U
تصفیه یاتنقیح کننده
settles
U
تصفیه حساب کردن
chastened
U
تصفیه وتزکیه کردن
refines
U
تصفیه کردن پالودن
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
calcined lime
U
اهک تصفیه شده
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
chasten
U
تصفیه وتزکیه کردن
aquavitae
U
الکل تصفیه نشده
air refining process
U
فرایند تصفیه با هوا
air refining
U
با هوا تصفیه کردن
settle
U
تصفیه حساب کردن
clarified
U
ناب تصفیه شده
chastens
U
تصفیه وتزکیه کردن
check out
U
تصفیه حساب کردن
purifying
U
تصفیه کردن پالودن
purify
U
تصفیه کردن پالودن
refine
U
تصفیه کردن پالودن
purifies
U
تصفیه کردن پالودن
clarificant
U
ماده تصفیه کننده
smelt
U
تصفیه کردن گداخته شدن
accommodate
U
وفق دادن تصفیه کردن
puritaism
U
سخت گیری در تصفیه مذهب
filtrable
U
قابل پالایش تصفیه پذیر
we squared for our meal
U
حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
smelted
U
تصفیه کردن گداخته شدن
to pay up
U
حساب پس از افت را تصفیه کردن
filterable
U
قابل پالایش تصفیه پذیر
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
age harden
U
تصفیه کردن عمل اوردن
accommodates
U
وفق دادن تصفیه کردن
clearance sale
U
فروش به منظور تصفیه حراج
accommodated
U
وفق دادن تصفیه کردن
smelts
U
تصفیه کردن گداخته شدن
calcined ore
U
سنگ معدن تصفیه شده
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
clearance sales
U
فروش به منظور تصفیه حراج
settling days
U
روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
scrubber
U
دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
catharsis
U
تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
finery
U
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
leaching
U
دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
hierarchy of claims
U
اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
creditor's bill
U
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
proof of debt
U
سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
clearing a bill
U
محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
pattinsonprocess
U
عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
to try out
U
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
clean-up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up
U
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
unresolved
U
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
cleaned
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans
U
فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
reckonings
U
تصفیه حساب صورت حساب
establishes
U
تصدیق کردن تصفیه کردن
establish
U
تصدیق کردن تصفیه کردن
establishing
U
تصدیق کردن تصفیه کردن
reckoning
U
تصفیه حساب صورت حساب
settles
U
واریز کردن تصفیه کردن
settle
U
واریز کردن تصفیه کردن
settles
U
تصفیه کردن سازش کردن
urbanizing
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanizes
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanized
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanize
U
صاف کردن تصفیه کردن
urbanising
U
صاف کردن تصفیه کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com