English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seizin U تصرف مطلق
seisin U تصرف مطلق
possessing U در تصرف داشتن
possesses U در تصرف داشتن
possess U در تصرف داشتن
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
absolute volue U مقدار مطلق قدر مطلق
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
right of possession U حق تصرف
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
acquest U تصرف
occupation U تصرف
seizures U تصرف
possession U تصرف
lien U حق تصرف
occupancy U تصرف
originality U تصرف
tenure U تصرف
seizure U تصرف
keeping U تصرف
possessorship U تصرف
occupations U حق تصرف
occupation U حق تصرف
possession U ید تصرف
occupations U تصرف
to take possession of U تصرف کردن
occupation U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
occupation U اشغال تصرف
deflower U تصرف کردن
take possession of U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
deflowers U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
to come into U تصرف کردن
tenability U قابلیت تصرف
tenendum U مدت تصرف
lien U حق تصرف وثیقه
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
larceny U تصرف غیرقانونی
seizing U تصرف توقیف
seizes U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
re entry U اعاده تصرف
modification U تصرف در معنی
prepossession U تصرف قبلی
restitution U اعاده تصرف
seizor U تصرف کننده
seizin U تصرف املاک
seisin U تصرف املاک
right of lien U حق تصرف وثیقه
put in possession U تصرف کردن
glom on to U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
re-entry U اعاده تصرف
occupations U اشغال تصرف
occupy U تصرف کردن
grab U تصرف کردن
occupies U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
inhabitancy U تصرف حق سکنی
hold U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
priorities U سبق تصرف
occupations U تصرف کردن
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
holds U تصرف کردن
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
come into U تصرف کردن
figuration U ترکیب تصرف
priority U سبق تصرف
occupying U تصرف کردن
tenement U هر چیز قابل تصرف
tenements U هر چیز قابل تصرف
usucaption U تصرف بلا معارض
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
captures U تصرف کردن ربایش
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
expropriator U سلب تصرف کننده
regain U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
regaining U دوباره تصرف کردن
regains U دوباره تصرف کردن
disseise U تصرف عدوانی کردن
capture U تصرف کردن ربایش
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
disposable income U درامد قابل تصرف
deforce U تصرف غاصبانه کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
capturing U تصرف کردن ربایش
orinality U قوه انشا تصرف
dispossesses U از تصرف محروم کردن
interpolating U دخل و تصرف در سند
interpolates U دخل و تصرف در سند
interpolated U دخل و تصرف در سند
abate U غصب یا تصرف عدوانی
holds U جا گرفتن تصرف کردن
abates U غصب یا تصرف عدوانی
abating U غصب یا تصرف عدوانی
hold U جا گرفتن تصرف کردن
abated U غصب یا تصرف عدوانی
interpolate U دخل و تصرف در سند
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
possessing U تصرف کردن دارا بودن
possesses U تصرف کردن دارا بودن
possess U تصرف کردن دارا بودن
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sovereign U مطلق
unrestrained U مطلق
uttered U مطلق
autocratic U مطلق
utters U مطلق
categorical U مطلق
utter U مطلق
sheer U مطلق
sovereigns U مطلق
thetic U مطلق
thorough going U مطلق
totaling U مطلق
totalled U مطلق
unconditional U مطلق
totalling U مطلق
totals U مطلق
arbitrary U مطلق
total U مطلق
thetical U مطلق
magisterial U مطلق
free U مطلق
downright U مطلق
positive U مطلق
categoric U مطلق
implicit U مطلق
abstract U مطلق
inconditionate U مطلق
slick U مطلق
freed U مطلق
freeing U مطلق
frees U مطلق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com