Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nerf
U
تصادف با اتومبیل دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accident
U
تصادف اتومبیل
accidents
U
تصادف اتومبیل
slingshots
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
U
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
stock-car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
U
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
U
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreen
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
windscreens
U
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile
U
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
impingement
U
تصادف
accidentalism
U
تصادف
coincidences
U
تصادف
occurrences
U
تصادف
accidentalness
U
تصادف
at random
U
به تصادف
accident
U
تصادف
encounter
U
تصادف
accidents
U
تصادف
collisions
U
تصادف
shunts
U
تصادف
encounters
U
تصادف
encountering
U
تصادف
encountered
U
تصادف
occurance
U
تصادف
randomly
U
تصادف
shunted
U
تصادف
shunt
U
تصادف
random
U
تصادف
fortuity
U
تصادف
chancing
U
تصادف
occurence
U
تصادف
chances
U
تصادف
chance
U
تصادف
concurrence
U
تصادف
collision
U
تصادف
gambling
U
تصادف
coincidence
U
تصادف
occurrence
U
تصادف
chanced
U
تصادف
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
jar
U
تصادف کردن
jarred
U
تصادف کردن
jars
U
تصادف کردن
hits
U
ضربت تصادف
hit
U
ضربت تصادف
come into collision
U
تصادف کردن
collided
U
تصادف کردن
to come in to collision
U
تصادف کردن
to tun a
U
تصادف کردن با
to blunder upon
U
به تصادف برخوردن به
incidentally
<adv.>
U
بطور تصادف
stochastic
<adj.>
U
برحسب تصادف
random
<adj.>
U
برحسب تصادف
impinged
U
تصادف کردن
impinges
U
تصادف کردن
incidence
U
تصادف وقوع
occurrence
U
تصادف رویداد
incidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
fortuitous
<adj.>
U
برحسب تصادف
contingent
[accidental]
<adj.>
U
برحسب تصادف
coincidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
stochastical
<adj.>
U
برحسب تصادف
accidentally
<adv.>
U
بطور تصادف
fortuitously
<adv.>
U
بطور تصادف
coincidentally
<adv.>
U
بطور تصادف
by hazard
<adv.>
U
بطور تصادف
by happenstance
<adv.>
U
بطور تصادف
by chance
<adv.>
U
بطور تصادف
by a coincidence
<adv.>
U
بطور تصادف
by accident
<adv.>
U
بطور تصادف
at random
<adv.>
U
بطور تصادف
as it happens
<adv.>
U
بطور تصادف
accidently
<adv.>
U
بطور تصادف
occurrences
U
تصادف رویداد
haphazard
<adj.>
U
برحسب تصادف
run upon
U
تصادف کردن با
collide
U
تصادف کردن
impinge
U
تصادف کردن
collides
U
تصادف کردن
colliding
U
تصادف کردن
crush
U
تصادف کردن
crushed
U
تصادف کردن
hitting
U
ضربت تصادف
accidentalism
U
تصادف گرایی
crushes
U
تصادف کردن
run against
U
تصادف کردن با
haphazardly
U
برحسب تصادف
casual
[not planned]
<adj.>
U
برحسب تصادف
hit or miss
U
برحسب تصادف
adventitious
<adj.>
U
برحسب تصادف
accidental
<adj.>
U
برحسب تصادف
pile-ups
U
تصادف چند ماشین
bops
U
تصادف کردن برخوردکردن
accidence
U
پیش امد تصادف
bopping
U
تصادف کردن برخوردکردن
Accidentally. By chance. By accident.
بر حسب تصادف
[تصادفا]
endo
U
تصادف منجر به واژگونی
bop
U
تصادف کردن برخوردکردن
To have an accident.
دچار تصادف شدن
pile-up
U
تصادف چند ماشین
to fall across anything
به چیزی تصادف کردن
What a coincidence !
U
چه تصادف ( اتفاق )عجیبی
By a happy coincidence.
U
دراثر حسن تصادف
smack into
<idiom>
U
بهم خوردن ،تصادف
occasion
U
تصادف باعث شدن
log jam
U
تصادف موج سواران
run into
U
برخوردن تصادف کردن با
hurtles
U
با چیزی تصادف کردن
There has been an accident.
تصادف شده است.
hurtled
U
با چیزی تصادف کردن
hurtling
U
با چیزی تصادف کردن
hurtle
U
با چیزی تصادف کردن
occasions
U
تصادف باعث شدن
happy go lucky
U
برحسب تصادف لاقید
bopped
U
تصادف کردن برخوردکردن
occasioned
U
تصادف باعث شدن
occasioning
U
تصادف باعث شدن
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
hurtled
U
تصادف کردن مصادف شدن
He was involved in a road accident.
U
او
[مرد]
در یک تصادف جاده ای بود.
to run upon any one
U
بکسی برخورد یا تصادف کردن
strikes
U
تصادف و نصادم کردن اعتصاب
hurtle
U
تصادف کردن مصادف شدن
hurtles
U
تصادف کردن مصادف شدن
posttraumatic
U
واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
to i. on something
U
به چیزی خوردن یا تصادف کردن
hurtling
U
تصادف کردن مصادف شدن
strike
U
تصادف و نصادم کردن اعتصاب
casualism
U
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
crashed
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly
U
سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
metafile
U
1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
Accidents wI'll happen.
U
چلوی تصادف ( قضا وقدر ) رانمی توان گرفت
he had no more no to say
U
دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
car jack
U
جک اتومبیل
automobiles
U
اتومبیل
horseless carriage
U
اتومبیل
motor coach jack
U
جک اتومبیل
cars
U
اتومبیل
automobile
U
اتومبیل
car
U
اتومبیل
autocar
U
اتومبیل
sqark plug
U
در اتومبیل
jack
U
جک اتومبیل
speedway
U
اتومبیل رو
jacks
U
جک اتومبیل
pony car
U
اتومبیل دو در
hobby car
U
اتومبیل دو در
mule
U
اتومبیل تمرین
automobile body sheet
U
بدنه اتومبیل
auto radio
U
رادیوی اتومبیل
auto radio
U
گیرنده اتومبیل
radiators
U
رادیاتور اتومبیل
auto body sheet
U
بدنه اتومبیل
automobile body
U
اطاق اتومبیل
auto body
U
اطاق اتومبیل
driver
U
اتومبیل ران
a medium sized car
U
یک اتومبیل متوسط
a large car
U
یک اتومبیل بزرگ
mules
U
اتومبیل تمرین
motoring
U
تکنیک اتومبیل
a small car
U
یک اتومبیل کوچک
radiator
U
رادیاتور اتومبیل
automotive wrench
U
اچار اتومبیل
motorcar industry
U
صنعت اتومبیل
automotive industry
U
صنعت اتومبیل
automotive
U
صنعت اتومبیل
automobile radio equipment
U
رادیوی اتومبیل
automobile gear transmission
U
گیربکس اتومبیل
automobile fuse
U
فیوز اتومبیل
motorcar engine
U
موتور اتومبیل
automotive engine
U
موتور اتومبیل
automobile engine
U
موتور اتومبیل
automobile battery
U
باتری اتومبیل
drivers
U
اتومبیل ران
hoods
U
کاپوت اتومبیل
estate cars
U
اتومبیل استیشن
license plate
U
نمرهی اتومبیل
license plates
U
نمرهی اتومبیل
bonnets
U
کاپوت اتومبیل
patrol car
U
اتومبیل گشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com