English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unit awards U تشویق نامه یکانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
unary U یکانی
force designator U شماره یکانی
unit funds U اعتبارات یکانی
unit awards U جوایز یکانی
unit training U اموزش یکانی
unit reserves U ذخایر یکانی
unit supply U تدارکات یکانی
unit citation U جشنهای یکانی
unit supply U اماد یکانی
multiple drill U تمرین چند یکانی
guidon U پرچم کوچک یکانی
unit reserves U اماد ذخیره یکانی
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
bodies U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body U گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
cheered U تشویق
cheer U تشویق
eulogy U تشویق
eulogies U تشویق
exhortation U تشویق
cheers U تشویق
abets U تشویق
abetting U تشویق
abetted U تشویق
persuasions U تشویق
abet U تشویق
persuasion U تشویق
encouragement U تشویق
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
countenanced U تشویق کردن
countenancing U تشویق کردن
eulogises U تشویق کردن
eulogising U تشویق کردن
eulogize U تشویق کردن
eulogized U تشویق کردن
eulogizes U تشویق کردن
eulogizing U تشویق کردن
hearten U تشویق کردن
inspiriting U تشویق کننده
countenance U تشویق کردن
encourages U تشویق کردن
persuadable U قابل تشویق
reanimate U تشویق کردن
elate U تشویق کردن
embolden U تشویق کردن
encourage U تشویق کردن
encouragingly U ازراه تشویق
encourage U تشویق کردن
encouraged U تشویق کردن
eulogised U تشویق کردن
inspirit U تشویق کردن
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
countenance [encourage] U تشویق کردن
cheer U تشویق کردن
lead on U تشویق کردن
abetting U تشویق تقویت
encourager U تشویق کننده
lead on <idiom> U تشویق موزیانه
cheered U تشویق کردن
cheers U تشویق کردن
encouage U تشویق کردن
abetted U تشویق تقویت
abets U تشویق تقویت
take heart <idiom> U تشویق شدن
applause U تشویق و تمجید
countenances U تشویق کردن
to put a premium on U تشویق کردن
acclamation U آفرین [تشویق] [تحسین]
exhorting U تشویق و ترغیب کردن
cheerleaders U سر دستهی تشویق کنندگان
exhort U تشویق و ترغیب کردن
exhorted U تشویق و ترغیب کردن
exhorts U تشویق و ترغیب کردن
protreptic U تشویق کننده نصیحت
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
cheerleader U سر دستهی تشویق کنندگان
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
field colors U پرچم رزمی پرچم یکانی
you tell'em <idiom> U تشویق شخص دربیان گفتهها
overpraise U بیش از حد تشویق و تحسین کردن
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
interserviceable U قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
oversell U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversold U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversells U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
overselling U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
he inspirited me to do it U مرا بکردن ان کار تشویق کرد
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
reward is an iduce to toil U چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
patronised U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronises U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized U رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
manifests U نامه
letters U نامه
correspoundence U نامه ها
manifesting U نامه
carrier U نامه بر
manifested U نامه
manifest U نامه
carriers U نامه بر
breve U نامه
letter U نامه
epistles U نامه
epistle U نامه
post boy U نامه بر
concordat U موافقت نامه
surety bond U تضمین نامه
marriage bed U عقد نامه
genealogical tree U نسب نامه
by low U ایین نامه
swamped with letters U غرق نامه
stemma U نسب نامه
genealogical tree U شجره نامه
threnddy U سوگ نامه
swearing formula U قسم نامه
demand note U مطالبه نامه
deed of transfer U انتقال نامه
deed of sale U بیع نامه
deed of gift U هبه نامه
deed of endowment U وقف نامه
bill of sale U بیع نامه
bill of indicment U ادعا نامه
bill of exception U اعتراض نامه
bill of divorce U طلاق نامه
deed of conveyance U صلح نامه
billet doux U نامه عاشقانه
sylva U درخن نامه
epistoler U نامه نویس
tenency agreement U اجاره نامه
corrigenda U غلط نامه
the original letter U عین نامه
bill of lading U بار نامه
concessionary agreement U امتیاز نامه
gender tree U شجره نامه
formulary U دستور نامه
credential U استوار نامه
threnod U سوگ نامه
threnode U سوگ نامه
escape chit U امان نامه
swearing formula U سوگند نامه
marriage contract U عقد نامه
letter writer U نامه نگاری
letter of recommendation U توصیه نامه
letter of recommendation U سفارش نامه
letter of invitation U دعوت نامه
pigeongram U نامه کبوتر
letter of introduction U معرفی نامه
certificate of incorporation U شرکت نامه
collins U نامه پر سود
letter of indemnity U غرامت نامه
letter of indemnity U ضمانت نامه
letter writer U نامه نویس
letter writing U نامه نگاری
memorandum of understanding U تفاهم نامه
mailer U نامه رسان
circular letter U نامه اداری
packet boat U کشتی نامه بر
light list U چراغ نامه
letters patent U نامه سرگشاده
warrant of attorney U وکالت نامه
letters of procurator U وکالت نامه
passionary U شهادت نامه
passionary U مصیبت نامه
letter of a U اطلاع نامه
letter of a U اگاهی نامه
questionary U پرسش نامه
recognizance U التزام نامه
bylaws U ایین نامه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com