Perdic | تشدید یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	tense U	تشدید یافتن
	tensed U	تشدید یافتن
	tenser U	تشدید یافتن
	tenses U	تشدید یافتن
	tensest U	تشدید یافتن
	tensing U	تشدید یافتن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	propagate U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagates U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagating U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagated U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	resonances U	تشدید
	exacerbation U	تشدید
	resonance U	تشدید
	resonanse U	تشدید
	intensification U	تشدید
	aggravation U	تشدید
	contravention U	تشدید
	exasperation U	تشدید
	escalated U	تشدید کردن
	magnetic resonance U	تشدید مغناطیسی
	intensifying U	تشدید کردن
	intensify U	تشدید کردن
	intensifies U	تشدید کردن
	intensified U	تشدید کردن
	resonant U	تشدید شده
	aggravative U	مایه تشدید
	escalate U	تشدید کردن
	enhancement factor U	ضریب تشدید
	escalates U	تشدید کردن
	resonances U	تشدید صدا
	escalating U	تشدید کردن
	divine legislation U	تشدید مجازات
	agravation of punishment U	تشدید مجازات
	resonance U	تشدید صدا
	impact factor U	ضریب تشدید
	accented U	تاکید تشدید
	accenting U	تاکید تشدید
	accents U	تاکید تشدید
	resonating cavity U	محفظه تشدید
	resonate U	تشدید کردن
	resonated U	تشدید کردن
	resonates U	تشدید کردن
	resonating U	تشدید کردن
	accent U	تاکید تشدید
	ingravescence U	افزایش تشدید
	tickler U	پیچک تشدید
	supercharge U	دستگاه تشدید
	exacerbates U	تشدید کردن برانگیختن
	exacerbate U	تشدید کردن برانگیختن
	partial enhancement factor U	ضریب تشدید جزئی
	exacerbating U	تشدید کردن برانگیختن
	exacerbated U	تشدید کردن برانگیختن
	aggravation U	مایه تشدید جرم
	optical resonator U	تشدید کننده نوری
	n.m.r U	تشدید مغناطیسی هسته
	cynergy U	پدیده تشدید یا تخفیف اثر
	intensifying U	افزایش دادن تشدید کردن
	synergy U	پدیده تشدید یا تخفیف اثر
	intensify U	افزایش دادن تشدید کردن
	intensifies U	افزایش دادن تشدید کردن
	intensified U	افزایش دادن تشدید کردن
	Electron paramagnetic resonance [EPR] U	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
	electron spin resonance [ESR] U	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
	rhumbatron U	نوع متداول محفظه تشدید
	shwa U	حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
	schwa U	حرف صدا دار میان کلمه بدون تشدید
	salted weapon U	جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
	helmzhold resonator U	محفظه توخالی که تنها با یک سوراخ کوچک به محیط خارج مرتبط است و در ازای فرکانس معینی به تشدید درمی اید
	design stress resultant U	تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
	remanding U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remanded U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remand U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	remands U	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
	phototransistor U	نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
	discovers U	یافتن
	find U	یافتن
	discover U	یافتن
	discovered U	یافتن
	finds U	یافتن
	discovering U	یافتن
	detect U	یافتن
	detects U	یافتن
	detected U	یافتن
	detecting U	یافتن
	achieved U	دست یافتن
	diminish U	نقصان یافتن
	keep one's head above water U	رهایی یافتن
	lay hands on something U	چیزی را یافتن
	look oneself again U	بهبود یافتن
	pick up health U	بهبود یافتن
	lessened U	تقلیل یافتن
	meliorate U	بهبود یافتن
	achieve U	دست یافتن
	lessening U	تقلیل یافتن
	luxuriating U	شکوه یافتن
	luxuriates U	شکوه یافتن
	alter U	تغییر یافتن
	lessen U	تقلیل یافتن
	diminish U	تقلیل یافتن
	specialization U	تخصص یافتن
	conquer U	پیروزی یافتن بر
	insuring U	اطمینان یافتن
	insures U	اطمینان یافتن
	ensuring U	اطمینان یافتن
	ensures U	اطمینان یافتن
	ensured U	اطمینان یافتن
	ensure U	اطمینان یافتن
	conquering U	پیروزی یافتن بر
	conquers U	پیروزی یافتن بر
	centralisation U	مرکزیت یافتن
	centralization U	مرکزیت یافتن
	diminishes U	تقلیل یافتن
	diminishes U	نقصان یافتن
	altering U	تغییر یافتن
	waning U	کاهش یافتن
	misalign U	تغییر یافتن
	luxuriate U	شکوه یافتن
	recovers U	بهبودی یافتن
	recovering U	بهبودی یافتن
	recover U	بهبودی یافتن
	diverges U	انشعاب یافتن
	diverged U	انشعاب یافتن
	diverge U	انشعاب یافتن
	overcome U	غلبه یافتن
	overcomes U	غلبه یافتن
	overcoming U	غلبه یافتن
	accrues U	گسترش یافتن
	accrues U	افزایش یافتن
	accrue U	گسترش یافتن
	luxuriated U	شکوه یافتن
	acceding U	راه یافتن
	acceding U	دست یافتن
	wanes U	کاهش یافتن
	alters U	تغییر یافتن
	waned U	کاهش یافتن
	accede U	دست یافتن
	wane U	کاهش یافتن
	outreach U	برتری یافتن
	accede U	راه یافتن
	acceded U	دست یافتن
	acceded U	راه یافتن
	accedes U	دست یافتن
	accedes U	راه یافتن
	accruing U	گسترش یافتن
	accruing U	افزایش یافتن
	accrue U	افزایش یافتن
	immix U	امیزش یافتن
	attain U	دست یافتن
	transcended U	برتری یافتن
	shrink U	کاهش یافتن
	transcend U	برتری یافتن
	ends U	خاتمه یافتن
	deploys U	گسترش یافتن
	recuperate U	بهبودی یافتن
	come off U	تحقق یافتن
	deploying U	گسترش یافتن
	ended U	خاتمه یافتن
	come off U	وقوع یافتن
	deploy U	گسترش یافتن
	dwindling U	تدریجاکاهش یافتن
	recuperated U	بهبودی یافتن
	transcending U	برتری یافتن
	transcends U	برتری یافتن
	circumfuse U	گسترش یافتن
	attained U	دست یافتن
	attaining U	دست یافتن
	attains U	دست یافتن
	expand U	بسط یافتن
	expanding U	بسط یافتن
	expands U	بسط یافتن
	outspread U	گسترش یافتن
	scant U	تخفیف یافتن
	shrinks U	کاهش یافتن
	break out U	شیوع یافتن
	shrinking U	کاهش یافتن
	bunchout U	برامدگی یافتن
	center U	تمرکز یافتن
	dwindles U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindled U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindle U	تدریجاکاهش یافتن
	terminated U	خاتمه یافتن
	get out U	رهایی یافتن
	terminate U	خاتمه یافتن
	overpowered U	استیلا یافتن بر
	hold out U	بسط یافتن
	dominates U	تفوق یافتن
	dominated U	تفوق یافتن
	overpowers U	استیلا یافتن بر
	prefer U	ترجیح یافتن
	preferring U	ترجیح یافتن
	prefers U	ترجیح یافتن
	dominate U	تفوق یافتن
	overpower U	استیلا یافتن بر
	achieves U	دست یافتن
	relaxing U	تخفیف یافتن
	relaxes U	تخفیف یافتن
	relax U	تخفیف یافتن
	come round U	شفا یافتن
	come through U	وقوع یافتن
	convect U	انتقال یافتن
	end U	خاتمه یافتن
	recuperates U	بهبودی یافتن
	achieving U	دست یافتن
	recuperating U	بهبودی یافتن
	terminates U	خاتمه یافتن