English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
baptizer U دهندهء غسل تعمید
acidic U تشکیل دهندهء اسید
apiarist U پرورش دهندهء زنبور عسل
beekeeper U پرورش دهندهء زنبور عسل
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
denotation U تشخیص
contradistinction U تشخیص
distinction U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
percipience U حس تشخیص
assessments U تشخیص
assessment U تشخیص
diagnostic U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
diagnostics U تشخیص ها
discernment U تشخیص
distinctions U تشخیص
discretion U تشخیص
diagnosis U تشخیص
specification U تشخیص
diagnoses U تشخیص
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
handwriting recognition U تشخیص دست خط
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
discriminant function U تابع تشخیص
differential U تشخیص دهنده
error detecting code U کد تشخیص خطا
differentials U تشخیص دهنده
spot U تشخیص دادن
fault datagnosis U تشخیص عیب
spots U تشخیص دادن
discern U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
resolutions U قدرت تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
distinguishing U تشخیص دهنده
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
recognition U تشخیص بازشناخت
identified U تشخیص دادن
identifies U تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
vertification of debts U تشخیص مطالبات
discriminately U از روی تشخیص
indiscrimination U عدم تشخیص
indiscrete U غیرقابل تشخیص
flair U قوه تشخیص
identification signs U علائم تشخیص
discerns U تشخیص دادن
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
diagnose U تشخیص دادن
designator code U کد تشخیص یکان
assessing U تشخیص دادن
descry U تشخیص دادن
corrective maintenance U عمل تشخیص
assesses U تشخیص دادن
identification U تشخیص هویت
indiscreet U فاقد حس تشخیص
assessed U تشخیص دادن
collision detection U تشخیص تصادم
coefficient of determination U ضریب تشخیص
character recognition U تشخیص کاراکتر
carrier detect U تشخیص حامل
blind diagnosis U تشخیص بی نام
assess U تشخیص دادن
distinct U قابل تشخیص
discernible U قابل تشخیص
diagnosed U تشخیص دادن
diagnosing U تشخیص دادن
differentiable U تشخیص پذیر
espying U تشخیص دادن
diagnostics U شیوههای تشخیص
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
diagnostic routine U روال تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
diacritic U نشان تشخیص
espy U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
spotting U تشخیص دادن
visual identification U تشخیص بصری
diagnoses U تشخیص ناخوشی
verification of debt U تشخیص مطالبات
to know right from wrong U تشخیص دادن
recognizable U قابل تشخیص
voice recognition U تشخیص صدا
recognizably U قابل تشخیص
speech recogintion U تشخیص کلام
recognises U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
recognize U تشخیص دادن
recognizes U تشخیص دادن
recognizing U تشخیص دادن
speech recogintion U تشخیص گفتار
psychodiagnosis U تشخیص روانی
vision recognition U تشخیص بصری
voice recognition U تشخیص صوتی
sense U حس تشخیص مفهوم
sensed U حس تشخیص مفهوم
senses U حس تشخیص مفهوم
orientation U تشخیص موقعیت
make out <idiom> U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص عیب
Diagnosis. U تشخیص بیماری
Power of distiction. U قوه تشخیص
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص عیب
sensibilities U حس تشخیص دقت
sensibility U حس تشخیص دقت
judiciously U از روی تشخیص
pattern recognition U تشخیص الگو
pattern recognitation U تشخیص الگو
resolution U قدرت تشخیص
detection U عمل تشخیص چیزی
prognostications U تشخیص قبلی مرض
prognostication U تشخیص قبلی مرض
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
see through U خوب تشخیص دادن
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
spotting U تشخیص محل گلوله
cess U تشخیص وتعیین مالیات
finds U جستن تشخیص دادن
find U جستن تشخیص دادن
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
see-through U خوب تشخیص دادن
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
hot U تشخیص و ترمیم خطا
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
identification zone U منطقه تشخیص هدف
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
computer assisted diagnosis U تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
frequency discriminator U دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
wake light U چراغ تشخیص خط حرکت ناو
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
detector U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
diagnostic routine U روش تشخیص معایب در اثرازمایش
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
multiple discriminant function U تابع تشخیص چند متغیری
detectors U وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
monroe diagnostic reading test U ازمون تشخیص خواندن مونرو
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
indistinguishable U غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
modes U که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
mode U که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
recognition U تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
accidentalism U تشخیص علائم گمراه کننده مرض
self- U کامپیوتری که از برنامههای تشخیص استفاده میکند
omr U تشخیص علامت نوری Recognition ark
physiognomical U مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
individuation U تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com