English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differentiating U دیفرانسیل گرفتن
differentiates U دیفرانسیل گرفتن
differentiate U دیفرانسیل گرفتن
differentiating U دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiates U دیفرانسیل تشکیل دادن
differentiate U دیفرانسیل تشکیل دادن
identification U تشخیص تشخیص دادن
judges U حکم دادن تشخیص دادن
individualizing U تمیز دادن تشخیص دادن
decern U تشخیص دادن تمیز دادن
individualised U تمیز دادن تشخیص دادن
individualize U تمیز دادن تشخیص دادن
judged U حکم دادن تشخیص دادن
judge U حکم دادن تشخیص دادن
individualized U تمیز دادن تشخیص دادن
judging U حکم دادن تشخیص دادن
individualises U تمیز دادن تشخیص دادن
individualising U تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes U تمیز دادن تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
identified U تشخیص دادن
diagnose U تشخیص دادن
espy U تشخیص دادن
discerns U تشخیص دادن
spots U تشخیص دادن
recognizes U تشخیص دادن
identifying U تشخیص دادن
recognize U تشخیص دادن
recognising U تشخیص دادن
recognises U تشخیص دادن
identifies U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
recognizing U تشخیص دادن
make out <idiom> U تشخیص دادن
espying U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
assesses U تشخیص دادن
diagnosing U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
assess U تشخیص دادن
descry U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
to know right from wrong U تشخیص دادن
discern U تشخیص دادن
spotting U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
see-through U خوب تشخیص دادن
finds U جستن تشخیص دادن
find U جستن تشخیص دادن
see through U خوب تشخیص دادن
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
identify U تشخیص هویت دادن یکی کردن
identified U تشخیص هویت دادن یکی کردن
recognition U تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
identifies U تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying U تشخیص هویت دادن یکی کردن
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
acclimatized U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatised U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatize U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatising U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatises U خو دادن یا خو گرفتن
reciprocates U دادن و گرفتن
reciprocated U دادن و گرفتن
reciprocate U دادن و گرفتن
acclimatizes U خو دادن یا خو گرفتن
acclimatizing U خو دادن یا خو گرفتن
to distinguish between something and something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] بین یک چیز و چیز دیگری
differentials U دیفرانسیل
differential drive U دیفرانسیل
total differential U دیفرانسیل کل
transfer case U دیفرانسیل
total differntial U دیفرانسیل کل
differential U دیفرانسیل
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
to differentiate something from something U فرق گذاشتن [تشخیص دادن] یک چیز از چیز دیگری
differential coefficient U ضریب دیفرانسیل
differential equation U معادله دیفرانسیل
differential equations U معادلات دیفرانسیل
squeezed U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezing U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeeze U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
undertake U بعهده گرفتن قول دادن
undertaken U بعهده گرفتن قول دادن
undertakes U بعهده گرفتن قول دادن
squeezes U اب میوه گرفتن بزورجا دادن
partial differential equation U معادلات دیفرانسیل جزئی
differential geometry U هندسه دیفرانسیل [ریاضی]
differential equation U معادله دیفرانسیل [ریاضی]
partial differential equation U معادله دیفرانسیل جزیی
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
trifle U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
to sue out a writ U حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
trifles U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
calculus U حساب دیفرانسیل و انتگرال جبر
calculus [infinitesimal calculus] U حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
ordinary differential equation [ODE] U معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
infinitesimal calculus U حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
calculus U حساب دیفرانسیل و انتگرال [ریاضی]
carriers U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier U سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
partial differential equation [PDE] U معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی]
pawn broker U کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
challenge and reply U ذکر گوینده و گیرنده پیام اعلام دادن و گرفتن پیام
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to incline on's ear U با نظر مساعد گوش دادن گوش فرا گرفتن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
banjo axle U پوسته اکسل عقب اتومبیل که پوسته دیفرانسیل ان در وسط قرار دارد
rob Peter to pay Paul <idiom> U از یکی گرفتن وبه یکی دادن
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
accelerate U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerated U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates U سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating U سرعت دادن سرعت گرفتن
to lend and borrow U قرض دادن و قرض گرفتن
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
distinction U تشخیص
diagnosis U تشخیص
denotation U تشخیص
diagnostic U تشخیص
discernment U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
percipience U حس تشخیص
assessments U تشخیص
contradistinction U تشخیص
distinctions U تشخیص
discretion U تشخیص
specification U تشخیص
assessment U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
diagnoses U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
handwriting recognition U تشخیص دست خط
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
recognition U تشخیص بازشناخت
diacritic U نشان تشخیص
vision recognition U تشخیص بصری
character recognition U تشخیص کاراکتر
diacritical U نشان تشخیص
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
diagnoses U تشخیص عیب
diagnoses U تشخیص ناخوشی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnostic routine U روال تشخیص
diagnosis U تشخیص عیب
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
error detecting code U کد تشخیص خطا
diacritical marks U نشان تشخیص
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
fault datagnosis U تشخیص عیب
discriminately U از روی تشخیص
speech recogintion U تشخیص کلام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com