English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
collision detection U تشخیص تصادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
lead collision course U مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
percussion U تصادم
shock U تصادم
clashes U تصادم
clashed U تصادم
shocked U تصادم
chatters U تصادم
shocks U تصادم
clash U تصادم
chattering U تصادم
allision U تصادم
smashes U تصادم
smash U تصادم
chattered U تصادم
chatter U تصادم
collisions U تصادم
collission U تصادم
concussion U تصادم
strikingly U تصادم
striking U تصادم
strikes U تصادم
strike U تصادم
collision U تصادم
identification U تشخیص تشخیص دادن
come into collision U تصادم کردن
to fall aboard U تصادم کردن
to fall foul of U تصادم کردن با
electron impact U تصادم الکترونها
incidents U تصادم یکانها
to run a U تصادم کردن
to run f. of U تصادم کردن با
incident U تصادم یکانها
clashing U تصادم کننده
shocked U تصادم تلاطم
collision risk U خطر تصادم
shocks U تصادم تلاطم
cannon U تصادم دوتوپ
cannons U تصادم دوتوپ
smashup U نابودی تصادم
shock U تصادم تلاطم
traumatism U ضربه تصادم
collision bulkhead U دیواره ضد تصادم
to come in to collision U تصادم کردن
colliding U تصادم کردن
collide U تصادم کردن
clashed U تصادم شدیدکردن
clash U تصادم شدیدکردن
collided U تصادم کردن
collides U تصادم کردن
clashes U تصادم شدیدکردن
grate U صدای تصادم
grated U صدای تصادم
intersect U تصادم کردن
grates U صدای تصادم
concussion U تصادم صدمه
wham U صدای تصادم
intersects U تصادم کردن
intersected U تصادم کردن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
bopped U تصادم کردن وزش
bop U تصادم کردن وزش
bops U تصادم کردن وزش
bopping U تصادم کردن وزش
air miss U تصادم هوایی دو هواپیما
the ship struck a arock U کشتی باصخره تصادم کرد
burdened U مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
lash vi U باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
shields U , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
shield U , این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
meets U تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
trachle U تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
meet U تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
The two cars had a head –on collision. U دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
diagnoses U تشخیص
specification U تشخیص
diagnosis U تشخیص
assessments U تشخیص
indistinctively U بی تشخیص
contradistinction U تشخیص
discretion U تشخیص
assessment U تشخیص
denotation U تشخیص
percipience U حس تشخیص
diagnostic U تشخیص
discernment U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
distinctions U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
distinction U تشخیص
designator code U کد تشخیص یکان
diagnosed U تشخیص دادن
diagnose U تشخیص دادن
recognition U تشخیص بازشناخت
diagnosing U تشخیص دادن
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic test U تست تشخیص
diagnostics U شیوههای تشخیص
diacritic U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
corrective maintenance U عمل تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
diagnostic routine U روال تشخیص
descry U تشخیص دادن
spots U تشخیص دادن
distinguishing U تشخیص دهنده
discernible U قابل تشخیص
assessing U تشخیص دادن
espy U تشخیص دادن
espying U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
flair U قوه تشخیص
assess U تشخیص دادن
assessed U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
discerns U تشخیص دادن
spotting U تشخیص دادن
distinct U قابل تشخیص
coefficient of determination U ضریب تشخیص
character recognition U تشخیص کاراکتر
discern U تشخیص دادن
carrier detect U تشخیص حامل
blind diagnosis U تشخیص بی نام
identification U تشخیص هویت
indiscreet U فاقد حس تشخیص
assesses U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
recognizes U تشخیص دادن
voice recognition U تشخیص صوتی
resolutions U قدرت تشخیص
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
voice recognition U تشخیص صدا
recognising U تشخیص دادن
Power of distiction. U قوه تشخیص
Diagnosis. U تشخیص بیماری
make out <idiom> U تشخیص دادن
identified U تشخیص دادن
orientation U تشخیص موقعیت
identifies U تشخیص دادن
indiscrimination U عدم تشخیص
indiscrete U غیرقابل تشخیص
identify U تشخیص دادن
senses U حس تشخیص مفهوم
vision recognition U تشخیص بصری
resolution U قدرت تشخیص
recognizing U تشخیص دادن
speech recogintion U تشخیص کلام
speech recogintion U تشخیص گفتار
sensibilities U حس تشخیص دقت
sensibility U حس تشخیص دقت
psychodiagnosis U تشخیص روانی
recognize U تشخیص دادن
recognises U تشخیص دادن
recognizably U قابل تشخیص
pattern recognition U تشخیص الگو
pattern recognitation U تشخیص الگو
to know right from wrong U تشخیص دادن
verification of debt U تشخیص مطالبات
vertification of debts U تشخیص مطالبات
visual identification U تشخیص بصری
judiciously U از روی تشخیص
sensed U حس تشخیص مفهوم
identifying U تشخیص دادن
differentials U تشخیص دهنده
fault datagnosis U تشخیص عیب
recognizable U قابل تشخیص
error detecting code U کد تشخیص خطا
diagnosis U تشخیص عیب
discriminately U از روی تشخیص
discriminant function U تابع تشخیص
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
diagnosis U تشخیص ناخوشی
diagnoses U تشخیص عیب
diagnoses U تشخیص ناخوشی
differentiable U تشخیص پذیر
differential U تشخیص دهنده
sense U حس تشخیص مفهوم
identification signs U علائم تشخیص
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
handwriting recognition U تشخیص دست خط
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
hot U تشخیص و ترمیم خطا
detection U عمل تشخیص چیزی
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
see-through U خوب تشخیص دادن
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com