Perdic | تشخیص بصری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	visual identification U	تشخیص بصری
	vision recognition U	تشخیص بصری

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	pibal U	تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
	visual interceptor U	هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
	visualreport U	گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
	micr U	سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
	recognition U	1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
	exception U	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
	exceptions U	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
	visually U	بصری
	ocular U	بصری
	visual U	بصری
	optic U	بصری
	optical U	بصری
	visuals U	بصری
	The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U	این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
	audiovisual U	سمعی-بصری
	chiasma U	ضربدر بصری
	audiovisual U	سمعی و بصری
	VDUs U	واحدنمایش بصری
	audio visual U	سمعی بصری
	audio-visual U	سمعی بصری
	visual observation U	دیدبانی بصری
	optic chiasm U	چلیپای بصری
	optic chiasma U	چلیپای بصری
	optical sight U	دوربینهای بصری
	videotext U	متن بصری
	visual arts U	هنرهای بصری
	optokinetic U	بصری- جنبشی
	video ram U	RA بصری یا تصویری
	visual flight U	پرواز بصری
	VDU U	واحدنمایشگر بصری
	visual signal U	علایم بصری
	visual check U	مقابله بصری
	visual communication U	مخابره بصری
	visual display U	نمایش بصری
	visualreport U	گزارش بصری
	optical U	الات بصری
	VDUs U	واحدنمایشگر بصری
	visual aids U	کمکهای بصری
	VDU U	واحدنمایش بصری
	optic U	چشمی بصری
	visual signal U	علامت بصری
	visual communication U	ارتباط بصری
	visual identification U	شناسایی بصری
	identification U	تشخیص تشخیص دادن
	optical U	مربوط به دیدبانی بصری
	video tape U	نوار سمعی و بصری
	video adapter U	وفق دهنده بصری
	titchener's illusion U	خطای بصری تیچنر
	visual display terminal U	ترمینال نمایش بصری
	visual elevation U	افت بصری گلوله
	visual display unit U	واحد نمایشگر بصری
	flash card U	ورقه تمرین بصری
	vdt U	ترمینال نمایش بصری
	visual interaction U	کنش متقابل بصری
	identification friendly or foe U	سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
	video graphics array U	ارایه نگاره سازی بصری
	optical U	نشانه روی بصری چشمی
	optical sight U	وسایل نشانه روی بصری
	vga U	ارایه نگاره سازی بصری
	visual flight U	پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
	visual omnidirectional range U	سیستم تعیین مسیر هواپیمابطریق بصری
	nancy U	سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
	raster scan graphics U	نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
	video amplifier U	دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
	pibal U	دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
	pip matching U	روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
	aliasing U	اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
	ethernet U	نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
	rawin U	دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
	air signal U	علایم سمعی و بصری ارسالی از هواپیما علایم هوایی
	area search U	کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
	video disk U	دیسک بصری دیسک تصویری
	diagnostic U	تشخیص
	specification U	تشخیص
	In my judgement. As I see it. U	به تشخیص من
	discretion U	تشخیص
	percipience U	حس تشخیص
	indistinctively U	بی تشخیص
	diagnosis U	تشخیص
	assessment U	تشخیص
	distinction U	تشخیص
	assessments U	تشخیص
	diagnoses U	تشخیص
	distinctions U	تشخیص
	contradistinction U	تشخیص
	diagnostics U	تشخیص ها
	denotation U	تشخیص
	discernment U	تشخیص
	differentiable U	تشخیص پذیر
	discriminant function U	تابع تشخیص
	discriminately U	از روی تشخیص
	assess U	تشخیص دادن
	assessed U	تشخیص دادن
	assesses U	تشخیص دادن
	assessing U	تشخیص دادن
	espied U	تشخیص دادن
	espies U	تشخیص دادن
	espy U	تشخیص دادن
	espying U	تشخیص دادن
	discern U	تشخیص دادن
	error detecting code U	کد تشخیص خطا
	identification signs U	علائم تشخیص
	identification of friend from foe U	دستگاه تشخیص
	i.f.f. system U	دستگاه تشخیص
	handwriting recognition U	تشخیص دست خط
	discernible U	قابل تشخیص
	distinct U	قابل تشخیص
	frequency discrimination U	تشخیص فرکانس
	identification U	تشخیص هویت
	indiscreet U	فاقد حس تشخیص
	indiscrete U	غیرقابل تشخیص
	differential diagnosis U	تشخیص افتراقی
	fault datagnosis U	تشخیص عیب
	indiscrimination U	عدم تشخیص
	discerned U	تشخیص دادن
	discerns U	تشخیص دادن
	psychodiagnosis U	تشخیص روانی
	diacritical U	نشان تشخیص
	flair U	قوه تشخیص
	pattern recognition U	تشخیص الگو
	spotting U	تشخیص دادن
	diacritic U	نشان تشخیص
	pattern recognitation U	تشخیص الگو
	descry U	تشخیص دادن
	moral sense U	حس تشخیص خوب و بد
	moral perception U	حس تشخیص اخلاقی
	blind diagnosis U	تشخیص بی نام
	carrier detect U	تشخیص حامل
	character recognition U	تشخیص کاراکتر
	coefficient of determination U	ضریب تشخیص
	collision detection U	تشخیص تصادم
	diacritical marks U	نشان تشخیص
	speech recogintion U	تشخیص گفتار
	speech recogintion U	تشخیص کلام
	recognition U	تشخیص بازشناخت
	distinguishing U	تشخیص دهنده
	diagnostics U	شیوههای تشخیص
	diagnostically U	ازراه تشخیص
	make out <idiom> U	تشخیص دادن
	Diagnosis. U	تشخیص بیماری
	designator code U	کد تشخیص یکان
	Power of distiction. U	قوه تشخیص
	voice recognition U	تشخیص صدا
	voice recognition U	تشخیص صوتی
	diagnostic test U	تست تشخیص
	diagnostic routine U	روال تشخیص
	vertification of debts U	تشخیص مطالبات
	verification of debt U	تشخیص مطالبات
	to know right from wrong U	تشخیص دادن
	corrective maintenance U	عمل تشخیص
	recognizes U	تشخیص دادن
	resolutions U	قدرت تشخیص
	diagnoses U	تشخیص ناخوشی
	orientation U	تشخیص موقعیت
	diagnose U	تشخیص دادن
	spots U	تشخیص دادن
	identifies U	تشخیص دادن
	recognizing U	تشخیص دادن
	diagnoses U	تشخیص عیب
	diagnosis U	تشخیص ناخوشی
	identified U	تشخیص دادن
	identifying U	تشخیص دادن
	recognises U	تشخیص دادن
	identify U	تشخیص دادن
	recognising U	تشخیص دادن
	recognize U	تشخیص دادن
	diagnosis U	تشخیص عیب
	resolution U	قدرت تشخیص
	sense U	حس تشخیص مفهوم
	diagnosed U	تشخیص دادن
	sensibility U	حس تشخیص دقت
	recognizable U	قابل تشخیص
	sensibilities U	حس تشخیص دقت
	senses U	حس تشخیص مفهوم
	judiciously U	از روی تشخیص
	differential U	تشخیص دهنده
	sensed U	حس تشخیص مفهوم
	spot U	تشخیص دادن
	diagnosing U	تشخیص دادن
	recognizably U	قابل تشخیص
	differentials U	تشخیص دهنده
	psychodiagnostics U	ابزارهای تشخیص روانی
	optical recognition device U	دستگاه تشخیص نوری
	see-through U	خوب تشخیص دادن
	see through U	خوب تشخیص دادن
	materiel cognizance U	مدیریت تشخیص کالا
	eyes U	دیدخوب با تشخیص مسافت
	eyeing U	دیدخوب با تشخیص مسافت
	hottest U	تشخیص و ترمیم خطا
	hotter U	تشخیص و ترمیم خطا
	ocr U	تشخیص کاراکترهای نوری
	hot U	تشخیص و ترمیم خطا
	diagnostic U	وابسته به تشخیص ناخوشی
	detection U	عمل تشخیص چیزی
	eye U	دیدخوب با تشخیص مسافت
	spotting U	تشخیص محل گلوله
	differential aptitude tests U	ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
	diagnostician U	تشخیص دهندهء مرض
	diagnostician U	متخصص تشخیص مرض
	identification of supplies U	تشخیص هویت کالا