Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pattern recognitation
U
تشخیص الگو
pattern recognition
U
تشخیص الگو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
recognition
U
فرآیند تشخیص خط وط یا نشانه ها یا الگو ها به صورت نوری
Other Matches
micr
U
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification
U
تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
alignment chart
U
الگو
schema
U
الگو
schemata
U
الگو
standards
U
الگو
standard
U
الگو
mold
U
الگو
model
U
الگو
nomogram
U
الگو
modeled
U
الگو
modelled
U
الگو
models
U
الگو
moulds
U
الگو
moulded
U
الگو
mould
U
الگو
molds
U
الگو
molded
U
الگو
templates
U
الگو
template
U
الگو
textures
U
الگو
texture
U
الگو
pattern
U
الگو
paradigms
U
الگو
paradigm
U
الگو
patterns
U
الگو
type
U
گونه الگو
archetypes
U
کهن الگو
types
U
گونه الگو
masks
U
الگو سامان
mask
U
الگو سامان
sample
U
الگو ازمون
sampled
U
الگو ازمون
typed
U
گونه الگو
pattern recognition
U
الگو شناسی
validation of a model
U
اعتبار یک الگو
archetype
U
کهن الگو
stenciller
U
الگو ساز
stenciler
U
الگو ساز
pattern
U
الگو صفات فردی
validation of a model
U
تحقق پذیری یک الگو
pattern
U
بعنوان الگو بکاربردن
patterns
U
الگو صفات فردی
palettes
U
جدول رنگ و الگو
strickle
U
الگو صاف کردن
palette
U
جدول رنگ و الگو
pattern recognition
U
الگوشناسی شناسایی الگو
patterns
U
بعنوان الگو بکاربردن
schematic
U
الگو وار طرح کلی
resemblance
U
[تداعی کردن طرح یا الگو]
stencil
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
paint
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
stencilling
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencils
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stenciling
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
stencilled
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
paints
U
رنگ و الگو برای پر کردن ناحیه
stenciled
U
با الگو نقشه روی انداختن استنسیل
per
U
همان طور که در الگو نشان داده شده
scripts
U
ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
area
U
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
areas
U
گرافی خط ی که در آن فضای پایین خط با یک الگو یا رنگی پر شده است
areas
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
wallpaper
U
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
area
U
دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
desktop
U
الگو یا تصویری که در پشت صفحه ویندوز نمایش دده میشود
wallpapers
U
تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
local
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
locals
U
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
contradistinction
U
تشخیص
specification
U
تشخیص
discretion
U
تشخیص
assessments
U
تشخیص
assessment
U
تشخیص
diagnostic
U
تشخیص
In my judgement. As I see it.
U
به تشخیص من
denotation
U
تشخیص
indistinctively
U
بی تشخیص
distinctions
U
تشخیص
distinction
U
تشخیص
diagnoses
U
تشخیص
diagnostics
U
تشخیص ها
diagnosis
U
تشخیص
percipience
U
حس تشخیص
discernment
U
تشخیص
prototype
U
مدل پیش الگو پیش گونه
prototypes
U
مدل پیش الگو پیش گونه
assessed
U
تشخیص دادن
assess
U
تشخیص دادن
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
distinct
U
قابل تشخیص
espy
U
تشخیص دادن
assesses
U
تشخیص دادن
diagnose
U
تشخیص دادن
to know right from wrong
U
تشخیص دادن
discernible
U
قابل تشخیص
identification
U
تشخیص هویت
diagnosing
U
تشخیص دادن
diagnosed
U
تشخیص دادن
assessing
U
تشخیص دادن
psychodiagnosis
U
تشخیص روانی
error detecting code
U
کد تشخیص خطا
discriminately
U
از روی تشخیص
vertification of debts
U
تشخیص مطالبات
differential diagnosis
U
تشخیص افتراقی
differentiable
U
تشخیص پذیر
diagnostics
U
شیوههای تشخیص
diagnostically
U
ازراه تشخیص
diagnostic test
U
تست تشخیص
diagnostic routine
U
روال تشخیص
diacritical marks
U
نشان تشخیص
diacritical
U
نشان تشخیص
fault datagnosis
U
تشخیص عیب
frequency discrimination
U
تشخیص فرکانس
speech recogintion
U
تشخیص گفتار
speech recogintion
U
تشخیص کلام
moral sense
U
حس تشخیص خوب و بد
moral perception
U
حس تشخیص اخلاقی
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
indiscrimination
U
عدم تشخیص
indiscrete
U
غیرقابل تشخیص
identification signs
U
علائم تشخیص
identification of friend from foe
U
دستگاه تشخیص
i.f.f. system
U
دستگاه تشخیص
handwriting recognition
U
تشخیص دست خط
diacritic
U
نشان تشخیص
designator code
U
کد تشخیص یکان
flair
U
قوه تشخیص
Power of distiction.
U
قوه تشخیص
distinguishing
U
تشخیص دهنده
Diagnosis.
U
تشخیص بیماری
make out
<idiom>
U
تشخیص دادن
recognition
U
تشخیص بازشناخت
discerns
U
تشخیص دادن
discerned
U
تشخیص دادن
discern
U
تشخیص دادن
espying
U
تشخیص دادن
espies
U
تشخیص دادن
corrective maintenance
U
عمل تشخیص
spotting
U
تشخیص دادن
descry
U
تشخیص دادن
collision detection
U
تشخیص تصادم
coefficient of determination
U
ضریب تشخیص
character recognition
U
تشخیص کاراکتر
carrier detect
U
تشخیص حامل
discriminant function
U
تابع تشخیص
visual identification
U
تشخیص بصری
blind diagnosis
U
تشخیص بی نام
vision recognition
U
تشخیص بصری
voice recognition
U
تشخیص صوتی
voice recognition
U
تشخیص صدا
espied
U
تشخیص دادن
sensibility
U
حس تشخیص دقت
spot
U
تشخیص دادن
differentials
U
تشخیص دهنده
differential
U
تشخیص دهنده
recognizably
U
قابل تشخیص
recognising
U
تشخیص دادن
recognises
U
تشخیص دادن
recognize
U
تشخیص دادن
diagnoses
U
تشخیص ناخوشی
recognizes
U
تشخیص دادن
judiciously
U
از روی تشخیص
recognizing
U
تشخیص دادن
diagnosis
U
تشخیص عیب
diagnoses
U
تشخیص عیب
diagnosis
U
تشخیص ناخوشی
sensibilities
U
حس تشخیص دقت
spots
U
تشخیص دادن
resolution
U
قدرت تشخیص
identified
U
تشخیص دادن
orientation
U
تشخیص موقعیت
sensed
U
حس تشخیص مفهوم
identifying
U
تشخیص دادن
identify
U
تشخیص دادن
sense
U
حس تشخیص مفهوم
senses
U
حس تشخیص مفهوم
recognizable
U
قابل تشخیص
identifies
U
تشخیص دادن
resolutions
U
قدرت تشخیص
whiteout
U
عدم تشخیص موقعیت
cess
U
تشخیص وتعیین مالیات
materiel cognizance
U
مدیریت تشخیص کالا
whiteouts
U
عدم تشخیص موقعیت
see through
U
خوب تشخیص دادن
spotting
U
تشخیص محل گلوله
ocr
U
تشخیص کاراکترهای نوری
hottest
U
تشخیص و ترمیم خطا
optical recognition device
U
دستگاه تشخیص نوری
psychodiagnostics
U
ابزارهای تشخیص روانی
finds
U
جستن تشخیص دادن
see-through
U
خوب تشخیص دادن
find
U
جستن تشخیص دادن
hot
U
تشخیص و ترمیم خطا
detection
U
عمل تشخیص چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com