English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
differential diagnosis U تشخیص افتراقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
micr U سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
differential U افتراقی
differentials U افتراقی
discriminative stimulus U محرک افتراقی
discriminatory response U پاسخ افتراقی
discriminant validity U اعتبار افتراقی
discrimination learning U یادگیری افتراقی
differential sensitivity U حساسیت افتراقی
difference tone U صورت افتراقی
discriminal process U فرایند افتراقی
discriminal dispersion U پراکندگی افتراقی
differential validity U اعتبار افتراقی
differential threshold U استانه افتراقی
differential reinforcement U تقویت افتراقی
differential psychology U روانشناسی افتراقی
discriminated operant U کنش گر افتراقی
differential scoring U نمره گذاری افتراقی
discriminated operant U رفتار عامل افتراقی
differential conditioning U شرطی سازی افتراقی
differential prediction U پیش بینی افتراقی
multiple differential prediction U پیش بینی افتراقی چند متغیری
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions U روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification U تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe U سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
discretion U تشخیص
diagnostics U تشخیص ها
indistinctively U بی تشخیص
assessments U تشخیص
diagnosis U تشخیص
diagnostic U تشخیص
diagnoses U تشخیص
In my judgement. As I see it. U به تشخیص من
contradistinction U تشخیص
percipience U حس تشخیص
denotation U تشخیص
specification U تشخیص
discernment U تشخیص
distinctions U تشخیص
distinction U تشخیص
assessment U تشخیص
identifying U تشخیص دادن
discriminately U از روی تشخیص
identifies U تشخیص دادن
diagnosed U تشخیص دادن
diagnose U تشخیص دادن
identify U تشخیص دادن
indiscrimination U عدم تشخیص
handwriting recognition U تشخیص دست خط
identification signs U علائم تشخیص
differentials U تشخیص دهنده
identification of friend from foe U دستگاه تشخیص
discern U تشخیص دادن
spot U تشخیص دادن
spots U تشخیص دادن
fault datagnosis U تشخیص عیب
differential U تشخیص دهنده
error detecting code U کد تشخیص خطا
indiscrete U غیرقابل تشخیص
frequency discrimination U تشخیص فرکانس
i.f.f. system U دستگاه تشخیص
discriminant function U تابع تشخیص
assesses U تشخیص دادن
assessing U تشخیص دادن
espied U تشخیص دادن
espies U تشخیص دادن
espy U تشخیص دادن
espying U تشخیص دادن
discerned U تشخیص دادن
discerns U تشخیص دادن
coefficient of determination U ضریب تشخیص
character recognition U تشخیص کاراکتر
carrier detect U تشخیص حامل
blind diagnosis U تشخیص بی نام
recognition U تشخیص بازشناخت
spotting U تشخیص دادن
distinguishing U تشخیص دهنده
assessed U تشخیص دادن
assess U تشخیص دادن
collision detection U تشخیص تصادم
diagnostic test U تست تشخیص
discernible U قابل تشخیص
distinct U قابل تشخیص
differentiable U تشخیص پذیر
identification U تشخیص هویت
indiscreet U فاقد حس تشخیص
diagnostics U شیوههای تشخیص
diagnostically U ازراه تشخیص
diagnostic routine U روال تشخیص
diacritical marks U نشان تشخیص
diacritical U نشان تشخیص
diacritic U نشان تشخیص
designator code U کد تشخیص یکان
descry U تشخیص دادن
corrective maintenance U عمل تشخیص
flair U قوه تشخیص
identified U تشخیص دادن
make out <idiom> U تشخیص دادن
recognizing U تشخیص دادن
judiciously U از روی تشخیص
resolution U قدرت تشخیص
recognizes U تشخیص دادن
recognize U تشخیص دادن
sensibilities U حس تشخیص دقت
resolutions U قدرت تشخیص
Diagnosis. U تشخیص بیماری
speech recogintion U تشخیص کلام
orientation U تشخیص موقعیت
psychodiagnosis U تشخیص روانی
Power of distiction. U قوه تشخیص
sensibility U حس تشخیص دقت
speech recogintion U تشخیص گفتار
senses U حس تشخیص مفهوم
sensed U حس تشخیص مفهوم
sense U حس تشخیص مفهوم
recognizable U قابل تشخیص
pattern recognition U تشخیص الگو
pattern recognitation U تشخیص الگو
moral sense U حس تشخیص خوب و بد
recognizably U قابل تشخیص
vision recognition U تشخیص بصری
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
visual identification U تشخیص بصری
to know right from wrong U تشخیص دادن
vertification of debts U تشخیص مطالبات
verification of debt U تشخیص مطالبات
diagnoses U تشخیص ناخوشی
voice recognition U تشخیص صوتی
recognising U تشخیص دادن
diagnoses U تشخیص عیب
diagnosing U تشخیص دادن
recognises U تشخیص دادن
diagnosis U تشخیص ناخوشی
voice recognition U تشخیص صدا
diagnosis U تشخیص عیب
tell apart <idiom> U تشخیص تا کس یادو چیز
diagnostic U وابسته به تشخیص ناخوشی
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
prognostications U تشخیص قبلی مرض
diagnostician U متخصص تشخیص مرض
see-through U خوب تشخیص دادن
cess U تشخیص وتعیین مالیات
detection U عمل تشخیص چیزی
spotting U تشخیص محل گلوله
to distinguish oneself [by] U خود را تشخیص دادن [با]
hottest U تشخیص و ترمیم خطا
hotter U تشخیص و ترمیم خطا
hot U تشخیص و ترمیم خطا
see through U خوب تشخیص دادن
identification zone U منطقه تشخیص هدف
diagnostician U تشخیص دهندهء مرض
find U جستن تشخیص دادن
finds U جستن تشخیص دادن
diagnostic routine U برنامه تشخیص عیب
prognostication U تشخیص قبلی مرض
whiteout U عدم تشخیص موقعیت
whiteouts U عدم تشخیص موقعیت
psychodiagnostics U ابزارهای تشخیص روانی
fault diagnosis U تشخیص نقص فنی
indistinguishably U بطور غیرقابل تشخیص
indiscernible able U غیر قابل تشخیص
eying U دیدخوب با تشخیص مسافت
eyes U دیدخوب با تشخیص مسافت
eyeing U دیدخوب با تشخیص مسافت
optical recognition device U دستگاه تشخیص نوری
eye U دیدخوب با تشخیص مسافت
identification of supplies U تشخیص هویت کالا
electrodiagnosis U تشخیص با دستگاههای برقی
materiel cognizance U مدیریت تشخیص کالا
ocr U تشخیص کاراکترهای نوری
tells U تشخیص دادن فرق گذاردن
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
identify U مربوط کردن تشخیص دادن
identifies U مربوط کردن تشخیص دادن
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
computer assisted diagnosis U تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
contrast enhancement U توسعه تشخیص سایه روشن
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
telling-off U تشخیص دادن فرق گذاردن
multiple discriminant function U تابع تشخیص چند متغیری
to discern someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
logic seeking U دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
monroe diagnostic reading test U ازمون تشخیص خواندن مونرو
to make out someone [something] U تشخیص دادن کسی [چیزی]
identification zone U منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
tell U تشخیص دادن فرق گذاردن
identified U مربوط کردن تشخیص دادن
identifying U مربوط کردن تشخیص دادن
recognizable U آنچه قابل تشخیص است
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
recognizably U آنچه قابل تشخیص است
wake light U چراغ تشخیص خط حرکت ناو
differentiable U قابل تشخیص فرق گذاشتنی
distinguishes U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
distinguish U تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
overhead U بیت تشخیص خطا در ارسال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com