English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pay off U تسویه کردن پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
settlements U تسویه پرداخت
settlement U تسویه پرداخت
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
compromises U تسویه کردن
defrayed U تسویه کردن
liquidized U تسویه کردن
liquidize U تسویه کردن
compromising U تسویه کردن
liquidating U تسویه کردن
compromise U تسویه کردن
defraying U تسویه کردن
liquidising U تسویه کردن
offsetting U تسویه کردن
liquidizing U تسویه کردن
defray U تسویه کردن
defrays U تسویه کردن
liquidizes U تسویه کردن
offset U تسویه کردن
liquidates U تسویه کردن
liquidated U تسویه کردن
liquidate U تسویه کردن
liquidised U تسویه کردن
liquidises U تسویه کردن
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
retiring a bill U براتی را تسویه کردن
To pay off someone. To settle old scores with someone. U با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
wind up <idiom> U به پایان رساندن ،تسویه کردن
pay up U حسابهای معوقه را تسویه کردن
poney U ریز تسویه حساب کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
ponies U ریز تسویه حساب کردن
pony U ریز تسویه حساب کردن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
clears U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
scoured U پرداخت کردن
pay off U پرداخت کردن
scours U پرداخت کردن
furbish U پرداخت کردن
tumbles U پرداخت کردن
scour U پرداخت کردن
to finish off U پرداخت کردن
buffer U پرداخت کردن
furbishing U پرداخت کردن
furbishes U پرداخت کردن
furbished U پرداخت کردن
planish U پرداخت کردن
pay U پرداخت کردن
pays U پرداخت کردن
burnishes U پرداخت کردن
burnish U پرداخت کردن
disbursing U پرداخت کردن
disburses U پرداخت کردن
disbursed U پرداخت کردن
paying U پرداخت کردن
disburse U پرداخت کردن
polish U پرداخت کردن
tumble U پرداخت کردن
tumbled U پرداخت کردن
polishes U پرداخت کردن
reimburses U باز پرداخت کردن
curry U پرداخت کردن چرم
curries U پرداخت کردن چرم
dabbing U پرداخت کردن سنگ
pay in advance U پیش پرداخت کردن
reimburse U باز پرداخت کردن
pay at sight U نقدا" پرداخت کردن
reimbursed U باز پرداخت کردن
payment in advance U پیش پرداخت کردن
die burnish U پرداخت کردن حدیدهای
reimbursing U باز پرداخت کردن
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
giving U دادن پرداخت کردن
buffs U با چرم پرداخت کردن
file U ساییدن پرداخت کردن
buff U با چرم پرداخت کردن
filed U ساییدن پرداخت کردن
gives U دادن پرداخت کردن
give U دادن پرداخت کردن
smoothing U صاف کردن پرداخت
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
clearing U تسویه
settles U تسویه
settle U تسویه
clearings U تسویه
liquidation U تسویه
adjustment U تسویه
settlement U تسویه
settlements U تسویه
adjustments U تسویه
spot U کشف کردن اماده پرداخت
advance U ترقی کردن پیش پرداخت
advancing U ترقی کردن پیش پرداخت
advances U ترقی کردن پیش پرداخت
defaulted U عدم پرداخت قصور کردن
defaulting U عدم پرداخت قصور کردن
default U عدم پرداخت قصور کردن
spots U کشف کردن اماده پرداخت
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
defaults U عدم پرداخت قصور کردن
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
solution U تادیه تسویه
arrangement U حل و فصل تسویه
solutions U تادیه تسویه
settlement terms U شرایط تسویه
settlement of disputes U تسویه منازعات
arrangements U حل و فصل تسویه
biological treatment U تسویه زیستی
adjust تسویه نمودن
automatic treatment U تسویه خودکار
settlement day U روز تسویه
checking out U تسویه حساب
settlement of credit U تسویه اعتبار
liquidity U تسویه پذیری
judicial settlement U تسویه قضایی
clearings U تسویه تسطیح
amicable settlement U تسویه دوستانه
realization account U حساب تسویه
clearing U تسویه تسطیح
effective treatment U تسویه کارا
effective treatment U تسویه موثر
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
final shaving U پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
clearing houses U دفتر تسویه حساب
liquidator U سرپرست تسویه حساب
offscouring U چیز تسویه شده
liquidators U سرپرست تسویه حساب
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
date of change of acountability U تاریخ تسویه حساب
clearing house U دفتر تسویه حساب
smooth the paint U رنگ کردن و پرداخت کردن
spend U پرداخت کردن خرج کردن
ro rub up U خمیر کردن پرداخت کردن
spends U پرداخت کردن خرج کردن
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
settlement by abandonment U تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoupment U قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
polishes U پرداخت
paying U پرداخت
refunding U پس پرداخت
glazes U پرداخت
discharge U پرداخت
pay U پرداخت
refinishing U پرداخت
making good U پرداخت
discharges U پرداخت
lustreer U پرداخت
outlay U پرداخت
discharging U پرداخت
refund U پس پرداخت
finishing touches U پرداخت
pays U پرداخت
refunded U پس پرداخت
burnisher U پرداخت گر
finishes U پرداخت
glaze U پرداخت
pt U پرداخت
trim U پرداخت
bleaching U پرداخت
payments U پرداخت
remitment U پرداخت
glosser U پرداخت گر
settlement U پرداخت
defrayal U پرداخت
refunds U پس پرداخت
payment U پرداخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com