Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adjusting
U
تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts
U
تسویه نمودن مطابق کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adjust
تسویه نمودن
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
liquidate
U
تسویه کردن
liquidizing
U
تسویه کردن
liquidated
U
تسویه کردن
offsetting
U
تسویه کردن
offset
U
تسویه کردن
liquidating
U
تسویه کردن
defray
U
تسویه کردن
defrayed
U
تسویه کردن
defraying
U
تسویه کردن
defrays
U
تسویه کردن
liquidizes
U
تسویه کردن
liquidises
U
تسویه کردن
liquidised
U
تسویه کردن
liquidized
U
تسویه کردن
liquidising
U
تسویه کردن
compromising
U
تسویه کردن
liquidize
U
تسویه کردن
compromise
U
تسویه کردن
compromises
U
تسویه کردن
liquidates
U
تسویه کردن
retiring a bill
U
براتی را تسویه کردن
pay off
U
تسویه کردن پرداخت
To pay off someone. To settle old scores with someone.
U
با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
pony
U
ریز تسویه حساب کردن
wind up
<idiom>
U
به پایان رساندن ،تسویه کردن
pay up
U
حسابهای معوقه را تسویه کردن
poney
U
ریز تسویه حساب کردن
ponies
U
ریز تسویه حساب کردن
clearer
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
adjust
U
مطابق کردن
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
synchronised
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronising
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronize
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
synchronises
U
همزمان کردن از حیث زمان باهم مطابق کردن
to adjust
U
وفق دادن
[سازگار کردن]
[مطابق کردن ]
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tally
U
تطبیق کردن مطابق بودن
sovietize
U
مطابق رژیم شوروی کردن
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronised
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronizes
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
sinicize
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
temporalize
U
مطابق مقتضیات وقت عمل کردن
sinify
U
مطابق اداب ورسوم چینی کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
immersing
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
condition
U
شرط نمودن شایسته کردن
deposing
U
عزل نمودن خلع کردن
extrapolated
U
قیاس کردن استقراء نمودن
depose
U
عزل نمودن خلع کردن
delineating
U
ترسیم نمودن معین کردن
extrapolate
U
قیاس کردن استقراء نمودن
deposes
U
عزل نمودن خلع کردن
delineates
U
ترسیم نمودن معین کردن
extrapolates
U
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolating
U
قیاس کردن استقراء نمودن
delineated
U
ترسیم نمودن معین کردن
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
instate
U
برقرار کردن منصوب نمودن
palpate
U
لمس کردن امتحان نمودن
glamorised
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorises
U
فریبا نمودن طلسم کردن
immerse
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorising
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorize
U
فریبا نمودن طلسم کردن
glamorizes
U
فریبا نمودن طلسم کردن
immersed
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorizing
U
فریبا نمودن طلسم کردن
delineate
U
ترسیم نمودن معین کردن
immerses
U
غوطه ور کردن شناور نمودن
glamorized
U
فریبا نمودن طلسم کردن
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
To belittle oneself . To make oneself cheap.
U
خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
fractionate
U
تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
postulate
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulates
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
phoneticism
U
عقیده به نوشتن و املا کردن کلمه مطابق صدایا تلفظان
warm up
U
قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
to win nny one's affections
U
محبت کسی راجلب کردن کسیرادلبسته خود نمودن
leads
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead
U
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
sanitize
U
مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
adjustments
U
تسویه
liquidation
U
تسویه
settlements
U
تسویه
clearing
U
تسویه
settles
U
تسویه
settle
U
تسویه
settlement
U
تسویه
adjustment
U
تسویه
clearings
U
تسویه
amicable settlement
U
تسویه دوستانه
effective treatment
U
تسویه موثر
liquidity
U
تسویه پذیری
settlement of credit
U
تسویه اعتبار
settlement of disputes
U
تسویه منازعات
judicial settlement
U
تسویه قضایی
settlement terms
U
شرایط تسویه
settlements
U
تسویه پرداخت
settlement day
U
روز تسویه
effective treatment
U
تسویه کارا
arrangement
U
حل و فصل تسویه
solution
U
تادیه تسویه
checking out
U
تسویه حساب
realization account
U
حساب تسویه
biological treatment
U
تسویه زیستی
settlement
U
تسویه پرداخت
clearing
U
تسویه تسطیح
clearings
U
تسویه تسطیح
arrangements
U
حل و فصل تسویه
automatic treatment
U
تسویه خودکار
solutions
U
تادیه تسویه
liquidator
U
سرپرست تسویه حساب
liquidators
U
سرپرست تسویه حساب
full and final settlement
U
تسویه تمام و کمال
offscouring
U
چیز تسویه شده
clearing houses
U
دفتر تسویه حساب
clearing house
U
دفتر تسویه حساب
date of change of acountability
U
تاریخ تسویه حساب
to lay down a rule
U
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
chemotrophic treatment
U
تسویه خوراک ساخت شیمیایی
settlement by abandonment
U
تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
We will be checking out around noon.
ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
Bank for International Settlements
[BIS]
U
بانک تسویه پرداخت بین المللی
pacific settlement
U
تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
countersink
U
خزانه نمودن کلاهک دار کردن خزینه دار کردن خزینه
chemical wash
U
کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
revising
U
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise
U
اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises
U
اصلاح کردن اصلاح نمودن
similar
U
مطابق
within
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق با
consilient
U
مطابق
incompliance with
U
مطابق
in register
U
مطابق
in keeping
U
مطابق
complied with
U
مطابق با
accordant
U
مطابق
matched
U
مطابق
correspounding
U
مطابق
similiar
U
مطابق
confirming
U
مطابق
even with
U
مطابق
frae
U
مطابق
correspoundent
U
مطابق
congurous
U
مطابق
secundumn
U
مطابق
agreeably to
U
مطابق
after
U
مطابق
according
U
مطابق
complying
U
مطابق با
comply
U
مطابق با
from
U
مطابق
complies
U
مطابق با
correspondents
U
مطابق
correspondent
U
مطابق
complied
U
مطابق با
respondent
U
مطابق
corresponding
U
مطابق
respondents
U
مطابق
according to
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق
pursuant
U
مطابق
testamentary
U
مطابق با وصیت
synchronizes
U
مطابق بودن
synchronize
U
مطابق بودن
synchrinized
U
مطابق بودن
up to date
U
مطابق روز
conform to
U
مطابق بودن با
trendy
U
مطابق آخرین مد
trendiest
U
مطابق آخرین مد
by my watch
U
مطابق ساعت من
newfashioned
U
مطابق مد روز
physiologically
U
مطابق فیزیولوژی
by the square
U
مطابق نمونه
hygienically
U
مطابق بهداشت
trendier
U
مطابق آخرین مد
in accordance with
U
مطابق موافق
synchronising
U
مطابق بودن
traditionally
U
مطابق احادیث
orthodox
U
مطابق مرسوم
relevant
U
وابسته مطابق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com