English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
judicial settlement U تسویه قضایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jurisdiction U قضایی
juridical U قضایی
juratory U قضایی
judiciary U قضایی
jural U قضایی
judicial U قضایی
legal U شرعی قضایی
presumption juris tantum U اماره قضایی
law agent U نماینده قضایی
quasi judicial U شبه قضایی
legal assistance U مشاوره قضایی
legal suit U تعقیب قضایی
judicial precedent U رویه قضایی
judicial settlement U حل اختلاف قضایی
judicial immunity U مصونیت قضایی
judicature U قوه قضایی
judicature U حوزه قضایی
judicial assistance U معاضدت قضایی
judiciary U قوه قضایی
miscarriages of justice U اشتباه قضایی
miscarriage of justice U اشتباه قضایی
judicial circumstantial evidence U اماره قضایی
judicial delegation U تفویض قضایی
legal aid U معاضدت قضایی
institution U تاسیس قضایی
rogatory U نیابت قضایی
litigation U دعوی قضایی
jurisdiction U حوزهء قضایی
precedents U رویه قضایی
law courts U دادگاه قضایی
precedent U رویه قضایی
law court U دادگاه قضایی
the rule of law U تامین قضایی
adjustments U تسویه
liquidation U تسویه
settles U تسویه
adjustment U تسویه
clearings U تسویه
settle U تسویه
settlements U تسویه
settlement U تسویه
clearing U تسویه
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
extrajudicial U خارج ازصلاحیت قضایی
sub judice U بدون تصمیم قضایی
district attorney U بازپرس بخش قضایی
district attorneys U بازپرس بخش قضایی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
legal advice U مشورت یا نظر قضایی
amicable settlement U تسویه دوستانه
settlements U تسویه پرداخت
compromise U تسویه کردن
clearings U تسویه تسطیح
compromises U تسویه کردن
compromising U تسویه کردن
adjust تسویه نمودن
checking out U تسویه حساب
clearing U تسویه تسطیح
effective treatment U تسویه موثر
effective treatment U تسویه کارا
settlement U تسویه پرداخت
arrangements U حل و فصل تسویه
offset U تسویه کردن
biological treatment U تسویه زیستی
automatic treatment U تسویه خودکار
liquidises U تسویه کردن
offsetting U تسویه کردن
realization account U حساب تسویه
liquidate U تسویه کردن
liquidated U تسویه کردن
liquidates U تسویه کردن
liquidating U تسویه کردن
solutions U تادیه تسویه
liquidizing U تسویه کردن
liquidizes U تسویه کردن
liquidized U تسویه کردن
liquidize U تسویه کردن
liquidising U تسویه کردن
solution U تادیه تسویه
defray U تسویه کردن
defrayed U تسویه کردن
liquidity U تسویه پذیری
settlement terms U شرایط تسویه
settlement of disputes U تسویه منازعات
settlement of credit U تسویه اعتبار
settlement day U روز تسویه
arrangement U حل و فصل تسویه
defrays U تسویه کردن
defraying U تسویه کردن
liquidised U تسویه کردن
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
legal assistance U کمکهای قضایی شرح علایم
adjudge با حکم قضایی فیصل دادن
circuit U حوزه قضایی یک قاضی دور
circuits U حوزه قضایی یک قاضی دور
dictum U گفته افهار نظر قضایی
dictums U گفته افهار نظر قضایی
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
offscouring U چیز تسویه شده
pay off U تسویه کردن پرداخت
clearing houses U دفتر تسویه حساب
clearing house U دفتر تسویه حساب
date of change of acountability U تاریخ تسویه حساب
liquidator U سرپرست تسویه حساب
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
retiring a bill U براتی را تسویه کردن
liquidators U سرپرست تسویه حساب
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
letters rogatory U نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
wind up <idiom> U به پایان رساندن ،تسویه کردن
pony U ریز تسویه حساب کردن
poney U ریز تسویه حساب کردن
pay up U حسابهای معوقه را تسویه کردن
ponies U ریز تسویه حساب کردن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
sokeman U فرد ساکن حوضه قضایی لرد یا امیر
cadre U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
cadres U واحدی ازقبیل قضایی واداری ونظامی وغیره
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
settlement by abandonment U تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
coroner U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegesis U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
judge made law U نظام حقوقی مبتنی بر سوابق قضایی و ارا محاکم
coroners U هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
exegeses U تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
permission U اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
adjudging U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudged U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges U با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
To pay off someone. To settle old scores with someone. U با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
disqualification U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications U عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
clear U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com