English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
clearing U تسویه تسطیح
clearings U تسویه تسطیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tabulation U تسطیح
levelling U تسطیح
clearings U تسطیح
clearing U تسطیح
logged U تسطیح شده
land grading U تسطیح زمین
truncation U تسطیح زوایا
surface U تسطیح کردن بالاامدن
surfaced U تسطیح کردن بالاامدن
levelling course U لایه تسطیح کننده
regarding U دوباره تسطیح کردن
surfaces U تسطیح کردن بالاامدن
abnodation U تسطیح کوه از درخت و یاناهمواری
grades U شیب منظم دادن تسطیح کردن
grade U شیب منظم دادن تسطیح کردن
settle U تسویه
settles U تسویه
settlements U تسویه
adjustment U تسویه
clearing U تسویه
adjustments U تسویه
clearings U تسویه
settlement U تسویه
liquidation U تسویه
settlement day U روز تسویه
liquidity U تسویه پذیری
defrays U تسویه کردن
checking out U تسویه حساب
settlement terms U شرایط تسویه
settlement of disputes U تسویه منازعات
realization account U حساب تسویه
settlement of credit U تسویه اعتبار
judicial settlement U تسویه قضایی
effective treatment U تسویه موثر
effective treatment U تسویه کارا
biological treatment U تسویه زیستی
automatic treatment U تسویه خودکار
amicable settlement U تسویه دوستانه
liquidates U تسویه کردن
defraying U تسویه کردن
defrayed U تسویه کردن
defray U تسویه کردن
offsetting U تسویه کردن
solutions U تادیه تسویه
solution U تادیه تسویه
arrangement U حل و فصل تسویه
adjust تسویه نمودن
settlement U تسویه پرداخت
settlements U تسویه پرداخت
compromising U تسویه کردن
compromises U تسویه کردن
liquidated U تسویه کردن
liquidating U تسویه کردن
liquidised U تسویه کردن
liquidizing U تسویه کردن
liquidizes U تسویه کردن
liquidized U تسویه کردن
liquidize U تسویه کردن
liquidising U تسویه کردن
liquidises U تسویه کردن
liquidate U تسویه کردن
arrangements U حل و فصل تسویه
offset U تسویه کردن
compromise U تسویه کردن
clearing houses U دفتر تسویه حساب
retiring a bill U براتی را تسویه کردن
pay off U تسویه کردن پرداخت
liquidator U سرپرست تسویه حساب
date of change of acountability U تاریخ تسویه حساب
full and final settlement U تسویه تمام و کمال
clearing house U دفتر تسویه حساب
offscouring U چیز تسویه شده
liquidators U سرپرست تسویه حساب
pay up U حسابهای معوقه را تسویه کردن
ponies U ریز تسویه حساب کردن
wind up <idiom> U به پایان رساندن ،تسویه کردن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
pony U ریز تسویه حساب کردن
poney U ریز تسویه حساب کردن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
settlement by abandonment U تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
To pay off someone. To settle old scores with someone. U با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
clear U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer U ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com