Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
betray
U
تسلیم دشمن کردن
betrayed
U
تسلیم دشمن کردن
betraying
U
تسلیم دشمن کردن
betrays
U
تسلیم دشمن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
betrayment
U
تسلیم به دشمن کردن
Other Matches
capitulation
U
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
espionage
U
جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
to triumph over the enemy
U
برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejected
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejecting
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject
U
عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
to give up the ghost
U
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
breach
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached
U
سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
out flank
U
دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
delivery
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
galls
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall
U
حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception
U
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
close-up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close up
U
نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close with
U
اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
to give in charge
U
تسلیم کردن
committing
U
تسلیم کردن
submitting
U
تسلیم کردن
committed
U
تسلیم کردن
commits
U
تسلیم کردن
commit
U
تسلیم کردن
betrays
U
تسلیم کردن
betraying
U
تسلیم کردن
betrayed
U
تسلیم کردن
betray
U
تسلیم کردن
submitted
U
تسلیم کردن
to fork over
U
تسلیم کردن
consigning
U
تسلیم کردن
consigns
U
تسلیم کردن
infeoff
U
تسلیم کردن
to deliver up
U
تسلیم کردن
hand over
U
تسلیم کردن
hand on
U
تسلیم کردن
give up
U
تسلیم کردن
submit
U
تسلیم کردن
submits
U
تسلیم کردن
consigned
U
تسلیم کردن
consign
U
تسلیم کردن
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
lodged
U
گذاشتن تسلیم کردن
yield
U
تسلیم کردن یا شدن
lodges
U
گذاشتن تسلیم کردن
cedes
U
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
yields
U
تسلیم کردن یا شدن
jurisdiction
U
تسلیم دادگاه کردن
yielded
U
تسلیم کردن یا شدن
to give up
U
تسلیم کردن امیدبریدن از
ceding
U
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
cede
U
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
lodge
U
گذاشتن تسلیم کردن
breaching
U
رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
roll back
U
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
to muddle on
U
با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
to starve into surrender
U
گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
to lodge a complaint
U
عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
gain ground
U
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
refer
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refers
U
ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
antagonised
U
دشمن کردن
enemy
U
دشمن کردن
antagonize
U
دشمن کردن
antagonized
U
دشمن کردن
antagonising
U
دشمن کردن
antagonizes
U
دشمن کردن
antagonizing
U
دشمن کردن
enemies
U
دشمن کردن
antagonises
U
دشمن کردن
close in security
U
برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
To submit something to someone.
U
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
to roll up the enemy line
U
بخط دشمن کردن
harasses
U
ایذا کردن دشمن
harass
U
ناراحت کردن دشمن
harasses
U
ناراحت کردن دشمن
threats
U
دشمن تهدید کردن
threat
U
دشمن تهدید کردن
harass
U
ایذا کردن دشمن
to pierce the enemy's line
U
دشمن رخنه کردن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
infiltrating
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrates
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
infiltrated
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
search and clear
U
جستجو و پاک کردن دشمن
infiltrate
U
در خطوط دشمن نفوذ کردن
confusion agent
U
عامل گیج کردن دشمن
direct pressure
U
تعاقب کردن مستقیم دشمن
evasions
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion
U
اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
neutralised
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizes
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralizing
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralize
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralising
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
neutralises
U
خنثی کردن اتش یا عمل دشمن
crossing the t
U
قطع کردن راه ستون دشمن
sniped
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniping
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
shock action
U
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
snipe
U
از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
mopping up
U
پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
evading
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade
U
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
to sweep the seas
U
همه جای دریاراعبورکردن دریاهارا ازوجود دشمن پاک کردن
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
disorganising
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganised
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganises
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track
U
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganize
U
به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
blocking
U
سدکردن جاده دفاع غیر عامل مسدود کردن راه دشمن
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
quails
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quail
U
نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
approach march
U
راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on
U
سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
repels
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repel
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling
U
پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
U
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
meets
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
meet
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
shelling report
U
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
resignation
U
تسلیم
renditions
U
تسلیم
rendition
U
تسلیم
delivery
U
تسلیم
compromis
U
تسلیم
non resistance
U
تسلیم
resigns
U
تسلیم
compliance
U
تسلیم
resign
U
تسلیم
resignations
U
تسلیم
deference
U
تسلیم
quietism
U
تسلیم
surrendered
U
تسلیم
self submission
U
تسلیم
deliveries
U
تسلیم
liveries
U
تسلیم
surrendering
U
تسلیم
capitulation
U
تسلیم
surrender
U
تسلیم
consignation
U
تسلیم
livery
U
تسلیم
submission
U
تسلیم
surrenders
U
تسلیم
encirclement
U
احاطه دشمن احاطه کردن
to submit to
U
تسلیم شدن
to give in
U
تسلیم شدن
to cry craven
U
تسلیم شدن
capitulating
U
تسلیم شدن
obeys
U
تسلیم شدن
resignedly
U
با تسلیم به قضا
addicted
U
تسلیم شده
quit
U
تسلیم شدن
incompliance
U
عدم تسلیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com