Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 64 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
quicken
U
تسریع شدن تخمیرکردن
quickened
U
تسریع شدن تخمیرکردن
quickens
U
تسریع شدن تخمیرکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acceleration
U
تسریع
expediting
U
تسریع
expedition
U
تسریع
expeditions
U
تسریع
speed up
U
تسریع
speedup
U
تسریع
precipitated
U
تسریع کردن
precipitate
U
تسریع کردن
acceletor
U
تسریع کننده
accelerating
U
تسریع کردن
accelerates
U
تسریع کردن
precipitates
U
تسریع کردن
precipitating
U
تسریع کردن
accelerunt
U
تسریع کننده
expeditor
U
تسریع کننده
stepped up
U
تسریع شده
stepped-up
U
تسریع شده
accelerative
U
تسریع کننده
accelerator board
U
تخته تسریع
accelerated
U
تسریع کردن
accelerator
U
تسریع کننده
hastening
U
تسریع ردن
hastened
U
تسریع ردن
hasten
U
تسریع ردن
precipitation
U
تسریع بارش
speeds
U
تسریع کردن
speeding
U
تسریع کردن
speed
U
تسریع کردن
advancing
U
تسریع کردن
advances
U
تسریع کردن
advance
U
تسریع کردن
accelerators
U
تسریع کننده
hastens
U
تسریع ردن
hotfoot
U
تسریع کردن
expedites
U
تسریع کردن در
expedite
U
تسریع کردن
expedited
U
تسریع کردن در
expedited
U
تسریع کردن
expedites
U
تسریع کردن
accelerate
U
تسریع کردن
expedite
U
تسریع کردن در
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
accelerating agent
U
ماده تسریع کننده
accelerant
U
ماده تسریع کننده
precipitator
U
تعجیل یا تسریع کننده
agio
U
تفاوت هزینه تسریع
vernalize
U
میوه اوری را تسریع کردن
accelerator board
U
برد تسریع تخته شتابنده
urging
U
تسریع شدن ابرام کردن
urges
U
تسریع شدن ابرام کردن
urged
U
تسریع شدن ابرام کردن
urge
U
تسریع شدن ابرام کردن
thromboplastic
U
تسریع کننده انعقاد خون
thiaminase
U
انزیمی که از بین بردن تیامین را تسریع میکند
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
U
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
drier
U
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
accelerators
U
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com