Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
charge neutrality
U
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
reversing
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverses
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
positive
U
قطب مثبت باطری الکتریسیته مثبت اری یا تصدیق می کنم
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
U
بین ذرات در داخل ذرات
augmentative
U
متراکم شونده متراکم کننده
aggregate
U
متراکم متراکم ساختن
aggregates
U
متراکم متراکم ساختن
positive externalities
U
صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
He has a negative attitude towards every thing . to oppose everything .
U
اصلا" توی دهنش نه است ( بد بین ومنفی است )
proximate
U
تقریبی
approximate
U
تقریبی
approximates
U
تقریبی
approximate solution
U
حل تقریبی
approximative
U
تقریبی
approximated
U
تقریبی
owelty
U
تساوی
equality
U
تساوی
euality
U
تساوی
equations
U
تساوی
par
U
تساوی
equation
U
تساوی
parity
U
تساوی
equalness
U
تساوی
equivalence
U
تساوی
equalization
U
تساوی
rough estimate
U
براورد تقریبی
rough guess
<idiom>
U
تخمین تقریبی
approx
U
مخفف تقریبی
approximate value
U
مقدار تقریبی
give or take
U
تخمین تقریبی
cypres
U
تقریبی نزدیک
sketched
U
نقشه تقریبی
whereabout
U
محل تقریبی
sketches
U
نقشه تقریبی
sketch
U
نقشه تقریبی
whereabouts
U
جای تقریبی
parametric estimate
U
تخمین تقریبی
calculation
U
پاسخ تقریبی
equal sign
U
علامت تساوی
tolerance
<adj.>
U
تساوی نیازمندانه
egalitarian
U
تساوی گرای
egalitarian
U
تساوی طلب
ties
U
تساوی بستن
tie
U
تساوی بستن
equality
U
تساوی یکسانی
equalitarian
U
تساوی گرای
equities
U
تساوی حقوق
equity
U
تساوی حقوق
likes
U
متمایل به تساوی
liked
U
متمایل به تساوی
like
U
متمایل به تساوی
inequality
U
عدم تساوی
inequalities
U
عدم تساوی
tie vote
U
تساوی اراء
approximate absolute temperature
U
دمای مطلق تقریبی
approximate contour
U
میزان منحنی تقریبی
whereabout
U
حدود تقریبی مکان
estimated time of departure
U
زمان تقریبی عزیمت
approximate
U
نزدیک امدن تقریبی
approximated
U
نزدیک امدن تقریبی
approximates
U
نزدیک امدن تقریبی
estimated time of arrival
U
زمان تقریبی ورود
etd
U
زمان تقریبی حرکت
inequalities
U
عدم تساوی نامساوی
mass energy equation
U
تساوی جرم و انرژی
inequality
U
عدم تساوی اختلاف
inequality
U
عدم تساوی نامساوی
egalitarianism
U
مکتب تساوی طلب
inequalities
U
عدم تساوی اختلاف
isogony
U
تعادل و تساوی دررشد
equalitarian
U
طرفدار تساوی انسان
isometropia
U
تساوی دید دو چشم
isonomy
U
تساوی سیاسی و حقوقی
egalitarian society
U
جامعه تساوی طلب
iso cost curve
U
منحنی تساوی هزینه
book draw
U
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
peseta
U
سکه اسپانیولی با ارزش تقریبی 01پنس
eta
U
arrival of time estimated زمان تقریبی ورود
neck and neck
<idiom>
U
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
ozonosphere
U
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
feminism
U
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
ingredient
U
ذرات
ingredients
U
ذرات
agrarianism
U
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
current asset cycle
U
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
densest
U
متراکم
compressed
U
متراکم
cumulative distribution
U
متراکم
cumulous
U
متراکم
accumulated
U
متراکم
compacts
U
متراکم
cumulative
U
متراکم
compacting
U
متراکم
compacted
U
متراکم
leak proof
U
متراکم
agglomerative
U
متراکم
compact
U
متراکم
compactness
U
متراکم
dense
U
متراکم
denser
U
متراکم
elementary particles
U
ذرات بنیادی
radioactive rays
U
ذرات رادیواکتیو
cosmic particles
U
ذرات کیهانی
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
denseness
U
تراکم ذرات
molecular attracticm
U
جاده ذرات
planetesimal
U
ذرات سیارهای
intermolecular
U
بین ذرات
fundamental particles
U
ذرات بنیادی
blood corpuscles
U
ذرات خون
allergen
U
ذرات الرژی زا
metal foulings
U
ذرات فلز
intermolecular
U
در داخل ذرات
roily
U
پر از ذرات رسوبی
particle physics
U
فیزیک ذرات
weight of solids
U
وزن ذرات
sand blasting
U
ذرات سنگ
cirro cumulus
U
لایهای از ابرهای کروی یاگوی مانند در ارتفاع تقریبی 0006 متری از سطح زمین
cirrus
U
لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
compress
U
متراکم کردن
compacts
U
متراکم کردن
condense
U
متراکم کردن
condense
U
همچگال متراکم
condensing
U
متراکم کردن
jam
U
متراکم کردن
jammed
U
متراکم کردن
jams
U
متراکم کردن
voluminous
U
متراکم انبوه
agglomerate
U
متراکم شدن
compressing
U
متراکم کردن
accumulated capital
U
سرمایه متراکم
compresses
U
متراکم کردن
compacting
U
متراکم کردن
compacted
U
متراکم کردن
incompact
U
غیر متراکم
cumulative frequency
U
فراوانی متراکم
data aggregate
U
دادههای متراکم
dense binary code
U
رمزدودویی متراکم
dense list
U
لیست متراکم
compressor
U
متراکم کننده
compact
U
متراکم کردن
combustor
U
متراکم کننده
compaction
U
متراکم کردن
comperssion capacitor
U
خازن متراکم
compressed air
U
هوای متراکم
compressors
U
متراکم کننده
densify
U
متراکم کردن
condenses
U
همچگال متراکم
condenses
U
متراکم کردن
condensing
U
همچگال متراکم
massy
U
متراکم غلیظ
emulsions
U
ذرات چربی دراب
particulate
U
دارای ذرات ریز
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
planetesimal hypothesis
U
فرضیه ذرات سیارهای
scattering of alpha particles
U
پراکندگی ذرات الفا
thershold temperature
U
استانه دمای ذرات
cascade impactor
U
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
particle physics
U
فیزیک ذرات اتمی
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
pollinium
U
توده ذرات گرده گل
segregation
U
تفکیک ذرات بتن
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
emulsion
U
ذرات چربی دراب
absorption of charged particles
U
جذب ذرات باردار
cirro status
U
ابرهای لایهای خاکستری رنگ یا سفید شیری در ارتفاع تقریبی 0007 متری از سطح زمین
positive
U
مثبت
justificatory
U
مثبت
affirmative
U
مثبت
affirmatory
U
مثبت
declaratory
U
مثبت
poss
U
مثبت
assertive
U
مثبت
data aggregate
U
متراکم سازی داده ها
supercharge
U
متراکم کردن مقدماتی
cumulous
U
مانند ابرهای متراکم
packs
U
متراکم کردن فشردن
gas compressor
U
متراکم کننده هوا
pack
U
متراکم کردن فشردن
supercharger
U
پیش متراکم کننده
data compression
U
متراکم سازی داده ها
soil consolidation
U
متراکم کردن خاک
eluvium
U
خاک باداورده و متراکم
clog
U
متراکم وانباشته کردن
clogged
U
متراکم وانباشته کردن
heavily overcast
U
ابری متراکم
[هواشناسی]
condensed mercurytemperature
U
دمای جیوه متراکم
clogs
U
متراکم وانباشته کردن
trust fund
U
وجوه متراکم شده
isometric
U
دارای ذرات ریز متساوی
isometrics
U
دارای ذرات ریز متساوی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com