English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dressing ship U تزیین کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adorning U تزیین
decorations U تزیین
decoration U تزیین
decorations U ارایش تزیین
decoration U ارایش تزیین
garniture U تزیین چاشنی
sopraporta U تزیین سر درگاه
The room was tastefully decorated with flowers . U اتاق خیلی با مزه با گه تزیین شده بود
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
chain stitch U گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prow U کشتی عرشه کشتی
prows U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
hulks U کشتی
on the sea U در کشتی
hulk U کشتی
on board a ship U در کشتی
by water U با کشتی
collier U کشتی
vessel U کشتی
bottoms U کشتی
on shipboard U در کشتی
catch U کشتی کج
on the water U در کشتی
ships U کشتی
boarded U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
argo U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
bilge U اب ته کشتی
ark U کشتی
flattest U پل کشتی
aft U در پس کشتی
puppis U کشتی دم
foreship U سر کشتی
ship کشتی
board U کشتی
flat U پل کشتی
vessels U کشتی
deck U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
bottom U کشتی
afloat U در کشتی
decked U پل کشتی
decks U پل کشتی
carina U کشتی
wrestling U کشتی
carinae U کشتی
lighter aboard ship U کشتی دوبه بر
lime juicer U کشتی انگلیسی
ship papers U اسناد کشتی
aport U بطرف چپ کشتی
amidships U درمیان کشتی
ship propeller U پروانه کشتی
ship safety U سلامت کشتی
lee shore U کشتی بادپناه
patrol U کشتی اکتشافی
argosy U کشتی بزرگ
shipboard U صحنه کشتی
patrols U کشتی اکتشافی
patrolling U کشتی اکتشافی
shipboard U کنار کشتی
shipboard U پهلوی کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
patrolled U کشتی اکتشافی
jerque U بازرسی کشتی
amid ships U درمیان کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
sea anchor U لنگر کشتی
galley U اشپزخانه کشتی
screwpropeller U پروانه کشتی
wrecked U کشتی شکسته
sailing vessel U کشتی بادبانی
marker ship U کشتی نماینده
aboard U روی کشتی
battleships U کشتی جنگی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
sea gauge U اب نشین کشتی
affreightment U اجاره کشتی
ship handling U مانور با کشتی
ship building U کشتی سازی
alee U پناهگاه کشتی
air ship U کشتی هوایی
lumper U باربر کشتی
fire ship U کشتی اتش زن
afterdeck U عقب کشتی
seaway U مسیر کشتی
inboard U داخل کشتی
battleship U کشتی جنگی
shipload U بار کشتی
disembarking U از کشتی دراوردن
charters U اجاره کشتی
at the fore U در جلوی کشتی
wrack U کشتی شکستگی
hulk U لاشه کشتی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
hulk U بدنه کشتی
hulk U تنه کشتی
shipwright U کشتی ساز
singlisticker U کشتی یک دگله
chartering U اجاره کشتی
sister ship U کشتی همسان
disembarking U از کشتی در اوردن
disembarks U از کشتی دراوردن
boats U کشتی کوچک
boat U کشتی کوچک
disembarks U از کشتی در اوردن
charter U اجاره کشتی
sister ship U کشتی خواهر
chartered U اجاره کشتی
hulks U لاشه کشتی
keel shaped U شبیه ته کشتی
shipper U مسافر کشتی
argosy U کشتی تجاری
kedge U تغییرجهت کشتی
shipowner U مالک کشتی
shipowner U صاحب کشتی
flagships U کشتی دریادار
large ship U کشتی بزرگ
shipmaster U رئیس کشتی
freight U کرایه کشتی
shipper U محموله کشتی
ferry boat U کشتی گذاره
hulks U بدنه کشتی
hulks U تنه کشتی
lading U بار کشتی
sterns U عقب کشتی
shipside U کنار کشتی
sternest U عقب کشتی
sterner U عقب کشتی
stern U عقب کشتی
flagship U کشتی دریادار
packet boat U کشتی نامه بر
navies U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
greco roman U کشتی فرنگی
shipwrecked U کشتی شکستگی
on shipboard U سوار کشتی
on board a ship U سوار کشتی
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
naval U وابسته به کشتی
midships U در میان کشتی
wreck U کشتی شکستگی
merchantman U کشتی تجارتی
lumber carrier U کشتی تیر بر
merchantman U کشتی بازرگانی
shipwrecks U کشتی شکستگی
imbark U در کشتی گذاشتن
he went aboard the ship به کشتی درآمد
icebreaker U کشتی یخ شکن
fob U تحویل کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
shipwreck U کشتی شکستگی
naval war U جنگ با کشتی
motor vessel U کشتی موتوری
ice breaker U کشتی یخ شکن
named vessel U کشتی مشخص
bosuns U افسر کشتی
bosun U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
ocean greyhound U کشتی تندرو
noah's a U کشتی نوح
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com