Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rainy
U
تر رگبار گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stream
U
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streams
U
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
streamed
U
نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
rafale
U
رگبار توپ رگبار گلوله
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
shower
U
رگبار
cloud burst
U
رگبار
showered
U
رگبار
cloudburst
U
رگبار
showers
U
رگبار
showering
U
رگبار
hail shower
U
رگبار
cloudbursts
U
رگبار
salvoes
U
رگبار
bursts
U
رگبار
salvo
U
رگبار
volleys
U
رگبار
volleying
U
رگبار
volleyed
U
رگبار
volley
U
رگبار
burst
U
رگبار
spring shower
U
رگبار بهاری
cyclic
U
مسلسل رگبار
first salvo
U
اولین رگبار
electron shower
U
رگبار الکترونی
rafale
U
رگبار مسلسل
long burst
U
رگبار بلند
short burst
U
رگبار کوتاه
salvoes
U
اتش رگبار
salvo fire
U
اتش رگبار
battery left
U
رگبار از راست یا از چپ
spate
U
سیلاب رگبار
salvo
U
اتش رگبار
meteor shower
U
رگبار تیر شهاب
hailstorms
U
طوفان یا رگبار تگرگ
pash
U
رگبار تند باریدن سر
meteoric shower
U
رگبار تیر شهاب
hailstorm
U
طوفان یا رگبار تگرگ
thundershower
U
رگبار همراه با رعد وبرق
burst interval
U
فاصله ترکش گلوله ها در یک رگبار
strafes
U
با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafed
U
با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
strafe
U
با هواپیما زیر رگبار مسلسل وتوپ گرفتن
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
scat
U
مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
fustiest
U
بو گرفته
dulls
U
گرفته
dullest
U
گرفته
duller
U
گرفته
dulled
U
گرفته
dull
U
گرفته
low spirited
U
گرفته
dulling
U
گرفته
pokey
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
fustier
U
بو گرفته
fusty
U
بو گرفته
rancid
U
بو گرفته
adopted
U
گرفته
bunged up
U
قی گرفته
fogbound
U
مه گرفته
muzzy
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
uptight
U
گرفته
darksome
U
گرفته
comate
U
مه گرفته
low-spirited
U
گرفته
choky
U
گرفته
chock full
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
heartsore
U
دل گرفته
clouded
U
گرفته
muggy
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
air less
U
گرفته
gruff
U
گرفته
addicted
U
خو گرفته
thickest
U
گرفته
thicker
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
thick
U
گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
cerated
U
موم گرفته
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
mistful
U
میغ گرفته
caught
U
گرفته شده
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
mity
U
کزم گرفته
blear
U
گرفته وتاریک
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
pokier
U
گرفته دلگیر
aeruginous
U
زنگ گرفته
on the panel
U
جزوصورت گرفته
fonder
U
انس گرفته
medalled
U
مدال گرفته
pokiest
U
گرفته دلگیر
in mourning
U
چرک گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
began
U
دست گرفته
drippy
U
هوای گرفته
derivative
U
گرفته شده
derivatives
U
گرفته شده
poky
U
گرفته دلگیر
fondest
U
انس گرفته
hoarsely
U
بطور گرفته
smoky
U
دود گرفته
tristful
U
گرفته محزون
measly
U
کرم گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
addict
خو گرفته معتاد
addicts
U
: خو گرفته معتاد
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
reposing upon
U
قرار گرفته بر
filmier
U
غبار گرفته
filmiest
U
غبار گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
triste
U
گرفته محزون
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
airless
U
گرفته یا دم کرده
verminous
U
شپش گرفته
solemn
U
گرفته موقرانه
filmy
U
غبار گرفته
leaded
U
سرب گرفته
dulled
U
کندشدن گرفته
dull
U
کندشدن گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
patinous
U
کبره گرفته
fond
U
انس گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
skimmed
U
شیر خامه گرفته
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
skimmed milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
AC
U
گرفته شده است
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
included
U
دور گرفته شده
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
i had been caught
U
گرفته شده بودم
low-key
U
دارای صدای گرفته
low key
U
دارای صدای گرفته
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
in contemplation
U
درنظر گرفته شده
underlying
U
در زیر قرار گرفته
game
U
شکار گرفته شده
funky
U
بوی ناه گرفته
malty
U
خو گرفته به ابجو خوری
skim
U
شیر خامه گرفته
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
lowers
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowered
U
هوای گرفته وابری
lower
U
هوای گرفته وابری
skims
U
شیر خامه گرفته
lour
U
گرفته شدن عبوس
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
integrated intensity
U
شدت انتگرال گرفته شده
borrowed money
U
پول قرض گرفته شده
bloods hot eyes
U
چشمان قرمز و خون گرفته
applique
U
مورد استفاده قرار گرفته
jugate
U
روی هم قرار گرفته جفت
hard bitten
U
سخت گاز گرفته شده
capsulate
U
درمحفظه یاحفره قرار گرفته
captured material
U
وسایل گرفته شده از دشمن
parrot learned
U
طوطی وار یاد گرفته
we are beset with dangers
U
خطرها ما را فرا گرفته اند
weanling
U
کودک تازه از شیر گرفته
woofer
U
دارای صدای کوتاه و گرفته
subereous
U
از چوب پنبه گرفته شده
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
she had him in her pocket
U
خوب جلوش را گرفته بود
semidiurnal
U
در نصف روز انجام گرفته
throaty
U
دارای صدای گرفته وخشن
blinks
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
designed
U
در نظر گرفته شده مخصوص
oppressed
U
تحت ستم قرار گرفته
tried
U
در محک ازمایش قرار گرفته
throatiest
U
دارای صدای گرفته وخشن
blighted
U
زنگ زده شپشه گرفته
blinked
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
throatier
U
دارای صدای گرفته وخشن
blink
U
نادیده گرفته نگاه مختصر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com