English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
figuration U ترکیب تصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous U جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer U جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
compositions U ترکیب یکان ترکیب رزمی
composition U ترکیب یکان ترکیب رزمی
possession U تصرف
occupations U حق تصرف
occupation U تصرف
occupation U حق تصرف
lien U حق تصرف
occupations U تصرف
occupancy U تصرف
keeping U تصرف
right of possession U حق تصرف
seizure U تصرف
acquest U تصرف
possessorship U تصرف
originality U تصرف
seizures U تصرف
possession U ید تصرف
tenure U تصرف
arrangements U تصرف
arrangement U تصرف
right of lien U حق تصرف وثیقه
larceny U تصرف غیرقانونی
to take possession of U تصرف کردن
modification U تصرف در معنی
tenendum U مدت تصرف
seizing U تصرف توقیف
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
prepossession U تصرف قبلی
to get possession of U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
to come into U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
occupations U تصرف کردن
occupation U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
occupation U اشغال تصرف
seizes U تصرف کردن
hold U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
seizor U تصرف کننده
seizin U تصرف املاک
take possession of U تصرف کردن
seizin U تصرف مطلق
seisin U تصرف املاک
tenability U قابلیت تصرف
seisin U تصرف مطلق
seize U تصرف کردن
lien U حق تصرف وثیقه
restitution U اعاده تصرف
possesses U در تصرف داشتن
possess U در تصرف داشتن
occupying U تصرف کردن
occupy U تصرف کردن
possessing U در تصرف داشتن
to come to U تصرف کردن
inhabitancy U تصرف حق سکنی
deflowers U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
re entry U اعاده تصرف
re-entry U اعاده تصرف
occupies U تصرف کردن
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
glom on to U تصرف کردن
priorities U سبق تصرف
priority U سبق تصرف
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
grab U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
come into U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
captures U تصرف کردن ربایش
capturing U تصرف کردن ربایش
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
tenement U هر چیز قابل تصرف
abate U غصب یا تصرف عدوانی
abated U غصب یا تصرف عدوانی
abates U غصب یا تصرف عدوانی
tenements U هر چیز قابل تصرف
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
abating U غصب یا تصرف عدوانی
interpolating U دخل و تصرف در سند
interpolates U دخل و تصرف در سند
interpolated U دخل و تصرف در سند
expropriator U سلب تصرف کننده
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
holds U جا گرفتن تصرف کردن
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
orinality U قوه انشا تصرف
dispossesses U از تصرف محروم کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
dispossessing U از تصرف محروم کردن
interpolate U دخل و تصرف در سند
capture U تصرف کردن ربایش
disseise U تصرف عدوانی کردن
disposable income U درامد قابل تصرف
regains U دوباره تصرف کردن
regain U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
deforce U تصرف عدوانی کردن
usucaption U تصرف بلا معارض
regaining U دوباره تصرف کردن
deforce U تصرف غاصبانه کردن
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
possessing U تصرف کردن دارا بودن
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possess U تصرف کردن دارا بودن
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
possesses U تصرف کردن دارا بودن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
catches U ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
prescription U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions U دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold U تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
wastes U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
waste U تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action U اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
composition of compo U ترکیب
set-up U ترکیب
featuring U ترکیب
features U ترکیب
configuration U ترکیب
configuration U ترکیب
configurations U ترکیب
comp U ترکیب
commixture U ترکیب
formed U ترکیب
blend U ترکیب
blends U ترکیب
constellation U ترکیب
syntheses U ترکیب
forms U ترکیب
arrangement U ترکیب
built U ترکیب
accouterment [American] U ترکیب
accoutrement [British] U ترکیب
art direction U ترکیب
décor U ترکیب
making U ترکیب
layout U ترکیب
concoction U ترکیب
concoctions U ترکیب
compounding U ترکیب
isomeric U هم ترکیب
syntax U ترکیب
arrangements U ترکیب
mergence U ترکیب
compounds U ترکیب
form U ترکیب
melange U ترکیب
compounded U ترکیب
make up U ترکیب
color U ترکیب
compound U ترکیب
make-up U ترکیب
contexture U ترکیب
anabolism U ترکیب
compositions U ترکیب
conformation U ترکیب
combination U ترکیب
composition U ترکیب
admixtion U ترکیب
admixture U ترکیب
undercompounded U کم ترکیب
texture U ترکیب
textures U ترکیب
make U ترکیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com