Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cleared without examination
U
ترخیص بدون بازرسی
cwe
U
ترخیص بدون بازرسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
inspector general
U
بازرسی بازرسی کل ارتش
clearance
U
ترخیص
releasing
U
حد ترخیص
tolerance
U
حد ترخیص
tolerances
U
حد ترخیص
uncleared
U
ترخیص نشده
honorable discharge
U
ترخیص محترمانه
margin of difference of weight in coins
U
حد ترخیص allowance
cl
U
ترخیص پارچه
clear to send
U
ترخیص به ارسال
cleared
U
ترخیص شده
custom uncleared
U
ترخیص نشده
clearest
U
ترخیص کردن
clears
U
ترخیص کردن
clearer
U
ترخیص کردن
clear
U
ترخیص کردن
clearance
U
ترخیص گمرکی
customs clearance
U
ترخیص از گمرک
customs cleared
U
ترخیص شده
releases
U
استخلاص ترخیص
release
U
استخلاص ترخیص
released
U
استخلاص ترخیص
releases
U
ترخیص کردن کالا
clearance
U
ترخیص کالا ازگمرک
released
U
ترخیص کردن کالا
freed
U
ترخیص کردن میدانی
freeing
U
ترخیص کردن میدانی
frees
U
ترخیص کردن میدانی
release
U
ترخیص کردن کالا
free
U
ترخیص کردن میدانی
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
general discharge
U
ترخیص عمومی از خدمت سربازی
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
releasable
U
قابل ترخیص یا نشر رهاشدنی
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
inspection
U
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
clearance
U
گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
examinations
U
بازرسی
audited
U
بازرسی
audit
U
بازرسی
check
U
بازرسی شد
inspectorship
U
بازرسی
controls
U
بازرسی
examen
U
بازرسی
examining
U
بازرسی
inspects
U
بازرسی
examines
U
بازرسی
examined
U
بازرسی
examine
U
بازرسی
audits
U
بازرسی
inspecting
U
بازرسی
inquiry
U
بازرسی
examination
U
بازرسی
auditing
U
بازرسی
perambulation
U
بازرسی
cross examination
U
بازرسی
visitations
U
بازرسی
control
U
بازرسی
visitation
U
بازرسی
inspect
U
بازرسی
visited
U
بازرسی
visit
U
بازرسی
controllership
U
بازرسی
inspection
U
بازرسی
visits
U
بازرسی
survey
U
بازرسی
checks
U
بازرسی شد
surveyed
U
بازرسی
surveys
U
بازرسی
inquiries
U
بازرسی
checked
U
بازرسی شد
inspected
U
بازرسی
controlling
U
بازرسی
detection
U
بازیابی بازرسی
inquiry documents
U
اسناد بازرسی
searched
U
بازرسی کردن
searchingly
U
بازرسی کردن
search
U
بازرسی کردن
search
U
تکاپو بازرسی
magnetic inspection
U
بازرسی مغناطیسی
searches
U
تکاپو بازرسی
searches
U
بازرسی کردن
searchingly
U
تکاپو بازرسی
inspection
U
بازرسی و بازبینی
jerque
U
بازرسی کشتی
controls
U
بازرسی کردن
inspecting
U
تحقیق بازرسی
controlling
U
بازرسی کردن
inspecting
U
بازرسی کردن
inspected
U
بازرسی کردن
inspected
U
تحقیق بازرسی
check
U
بازرسی کردن
checks
U
بازرسی کردن
inspect
U
تحقیق بازرسی
inspectional
U
مربوط به بازرسی
inspection certificate
U
گواهی بازرسی
look over something
<idiom>
U
بازرسی کردن
inspects
U
تحقیق بازرسی
inspects
U
بازرسی کردن
control
U
بازرسی کردن
inspect
U
بازرسی کردن
for
[your/our]
inspection
U
برای بازرسی
checked
U
بازرسی کردن
cargo checking
U
بازرسی بار
searched
U
تکاپو بازرسی
surveyed
U
بازرسی کردن
surveys
U
بازرسی کردن
survey
U
بازرسی کردن
unverified
<adj.>
U
بازرسی نشده
audit
U
بازرسی رسیدگی
audited
U
بازرسی رسیدگی
auditing
U
بازرسی رسیدگی
audits
U
بازرسی رسیدگی
examine
U
بازرسی کردن
identity check
U
بازرسی شناسنامه
identity control
U
بازرسی شناسنامه
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
seach
U
بازرسی کردن
board of inspection and survey
U
سازمان بازرسی
certificate of inspection
U
گواهی بازرسی
scrutineer
U
بازرسی فنی
to look over
U
بازرسی کردن
right of visit
U
حق بازرسی و تفتیش
to search after
U
بازرسی کردن
to browse through
U
بازرسی کردن
to rummage
U
بازرسی کردن
certificate of survey
U
گواهی بازرسی
survey report
U
گزارش بازرسی
check point
U
نقطه بازرسی
checkup
U
بازرسی کلی
examined
U
بازرسی کردن
examines
U
بازرسی کردن
unevaluated
<adj.>
U
بازرسی نشده
examination
U
بازرسی معاینه
martitime survey
U
بازرسی دریائی
examinations
U
بازرسی معاینه
manhole
U
اطاقک بازرسی
investigating committee
U
کمیته بازرسی
committee of inquiry
U
کمیته بازرسی
uninspected
<adj.>
U
بازرسی نشده
untested
<adj.>
U
بازرسی نشده
unexamined
<adj.>
U
بازرسی نشده
examining
U
بازرسی کردن
probe
U
میله بازرسی
probed
U
میله بازرسی
probes
U
میله بازرسی
aircraft inspection
U
بازرسی هواپیما
manholes
U
اطاقک بازرسی
vidimus
U
بازرسی حساب
unaudited
<adj.>
U
بازرسی نشده
unchecked
<adj.>
U
بازرسی نشده
clearer
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
search warrants
U
حکم بازرسی و ورود
right of search
U
حق بازرسی کشتی در دریاها
search warrant
U
حکم بازرسی و ورود
cargo checking
U
بازرسی کردن محمولات
censorial
U
مبنی بر بازرسی مطبوعات و
non destructive inspection
U
بازرسی غیر مخرب
to pick over
U
بازرسی کردن و برگزیدن
scrutineering
U
بازرسی فنی قایق
checks
U
امتحان کردن بازرسی
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
check sweeping
U
بازرسی مین روبی
domiciliary visit
U
بازرسی خانه شخص
input control unit
U
واحد بازرسی ورودی
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
checked
U
امتحان کردن بازرسی
check
U
امتحان کردن بازرسی
he was appointed to inspect it
U
مامور شد ان را بازرسی کند
inspective
U
وابسته به تفتیش و بازرسی
personnel monitoring
U
بازرسی بدنی از افراد
controllable
U
قابل ممیزی یا بازرسی
contractor inspection system
U
سیستم بازرسی پیمانها
privateer
U
فرمانده کشتی بازرسی
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
tech inspection
U
بازرسی اتومبیلها پیش ازمسابقه
espies
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
espied
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com