Perdic | ترجیح اشکار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 189 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	revealed preference U	ترجیح اشکار

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	disruptive pattern U	اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
	transitivity principle U	بر مبنای این اصل منطقی چنانچه شق 1 بر 2ترجیح داده شود و همچنین شق 2 بر 3 نیز ترجیح یابددر این صورت این اصل حکم میکند که 1 بر 3 نیز ترجیح داده شود
	manifest U	اشکار اشکار ساختن
	manifests U	اشکار اشکار ساختن
	manifesting U	اشکار اشکار ساختن
	manifested U	اشکار اشکار ساختن
	option U	ترجیح
	options U	ترجیح
	distinction U	برتری ترجیح
	preferences U	رجحان ترجیح
	preferable U	قابل ترجیح
	time preference U	ترجیح زمانی
	undue preference U	ترجیح بلامرجح
	prefers U	ترجیح یافتن
	preferrer U	ترجیح دهنده
	preference U	رجحان ترجیح
	prefer U	ترجیح یافتن
	prefers U	ترجیح دادن
	prefer U	ترجیح دادن
	distinctions U	برتری ترجیح
	preferring U	ترجیح یافتن
	preference function U	تابع ترجیح
	preferring U	ترجیح دادن
	tea is preferable to water U	چایی بر اب ترجیح دارد
	distinction without a difference U	ترجیح بلا مرجحdistillate
	social rate of time preference U	نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
	marginal rate of time preference U	نرخ نهائی ترجیح زمانی
	To turn tail . To show a clean pair of heels . U	فرار را بر قرار ترجیح دادن
	i would sooner die than lie U	مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
	Most home helps prefer to live out. U	بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
	apparent U	اشکار
	overt U	اشکار
	open-and-shut U	اشکار
	opens U	اشکار
	burning disgrace U	اشکار
	open and shut U	اشکار
	inevidence U	اشکار
	uncovered U	اشکار
	inapparent U	نا اشکار
	crying U	اشکار
	open U	اشکار
	outed U	اشکار
	out- U	اشکار
	out U	اشکار
	evident U	اشکار
	opened U	اشکار
	explicit U	اشکار
	plains U	اشکار
	plainest U	اشکار
	plainer U	اشکار
	plain U	اشکار
	patents U	اشکار
	flagrant U	اشکار
	clear U	:اشکار
	clearer U	:اشکار
	clearest U	:اشکار
	clears U	:اشکار
	semblable U	اشکار
	patent U	اشکار
	conspicuous U	اشکار
	patented U	اشکار
	obvious U	اشکار
	patenting U	اشکار
	conspicuous defect U	عیب اشکار
	manifestation U	اشکار سازی
	display U	اشکار کردن
	flagrantly U	باوقاحت اشکار
	amende honorable U	عذرخواهی اشکار
	displaying U	اشکار کردن
	displayed U	اشکار کردن
	manifestations U	اشکار سازی
	displays U	اشکار کردن
	self-explanatory U	واضح اشکار
	self explanatory U	واضح اشکار
	detection U	اشکار سازی
	visible balance U	تراز اشکار
	decrypt U	اشکار ساختن
	manifester U	اشکار کننده
	self explaining U	واضح اشکار
	self evident U	خود اشکار
	it will manifest it self U	اشکار خواهد شد
	revealer U	اشکار کننده
	revealed preference U	رجحان اشکار
	market overt U	بازار اشکار
	kithe U	اشکار ساختن
	lay open U	اشکار کردن
	let out U	اشکار ساختن
	manifestative U	اشکار سازنده
	frequency demodulation U	اشکار ساختن
	transpicuous U	روشن اشکار
	transpicuous U	فرا اشکار
	decryption U	اشکار سازی
	to reveal itself U	اشکار شدن
	to make known U	اشکار ساختن
	to lay open U	اشکار ساختن
	evident to any one U	نزدهمه اشکار
	explicit behavior U	رفتار اشکار
	overt behavior U	رفتار اشکار
	explicit cost U	هزینه اشکار
	manifest need U	نیاز اشکار
	revealed U	اشکار کردن
	avowals U	افهار اشکار
	known U	اشکار ساختن
	axiom U	حقیقت اشکار
	axioms U	حقیقت اشکار
	open U	ازاد اشکار
	opened U	ازاد اشکار
	opens U	ازاد اشکار
	glaring U	اشکار مشهور
	explicit U	اشکار صاف
	reveals U	اشکار کردن
	undisguised U	اشکار بی تلبیس
	reveal U	اشکار کردن
	patently U	بطور اشکار
	signalled U	اشکار مشخص
	signaled U	اشکار مشخص
	notoriously U	بطور اشکار
	roundly U	بی پرده اشکار
	signal U	اشکار مشخص
	avowal U	افهار اشکار
	baring U	ساده اشکار
	barest U	ساده اشکار
	public U	عامه اشکار
	unfolds U	اشکار کردن
	detect U	اشکار کردن
	unfolding U	اشکار کردن
	detected U	اشکار کردن
	unfolded U	اشکار کردن
	detecting U	اشکار کردن
	detects U	اشکار کردن
	bare U	ساده اشکار
	unfold U	اشکار کردن
	visible U	مرئی اشکار
	bares U	ساده اشکار
	barer U	ساده اشکار
	bared U	ساده اشکار
	liquidity trap U	سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
	palpable U	قابل لمس اشکار
	plain text U	متن واضح و اشکار
	overt homosexuality U	همجنس خواهی اشکار
	manifest U	صورت بار اشکار
	manifested U	صورت بار اشکار
	manifesting U	صورت بار اشکار
	manifests U	صورت بار اشکار
	to make public U	اشکار یا علنی کردن
	self revelation U	خود اشکار سازی
	revelation U	اشکار سازی افشاء
	open to the public U	اشکار در نزد همه
	manifest dream content U	محتوای اشکار رویا
	apparent electromotive force U	نیروی برقرانی اشکار
	untold U	بی حساب اشکار نشده
	it is obvious that U	اشکار یا بدیهی است که
	palpably U	بطور محسوس یا اشکار
	the secret will open to me U	ان راز بمن اشکار
	manifest anxiety scale U	مقیاس اضطراب اشکار
	revelations U	اشکار سازی افشاء
	obviously U	بطور اشکار یا معلوم
	unfold U	فاش کردن اشکار شدن
	to breathe one's simplicity U	بسادگی کسی اشکار شدن
	oscillations U	تفکیک امواج اشکار سازی
	unfolds U	فاش کردن اشکار شدن
	peeps U	جوانه زدن اشکار شدن
	peeping U	جوانه زدن اشکار شدن
	peeped U	جوانه زدن اشکار شدن
	unfolded U	فاش کردن اشکار شدن
	peep U	جوانه زدن اشکار شدن
	oscillation U	تفکیک امواج اشکار سازی
	quarrying U	اشکار کردن معدن سنگ
	taylor manifest anxiety scale U	مقیاس اضطراب اشکار تیلور
	quarry U	اشکار کردن معدن سنگ
	quarries U	اشکار کردن معدن سنگ
	unfolding U	فاش کردن اشکار شدن
	prefers U	ترجیح دادن برتری دادن
	prefer U	ترجیح دادن برتری دادن
	preferring U	ترجیح دادن برتری دادن
	to speak one's mind U	اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
	cold fault U	نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
	noises U	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
	noise U	اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
	ultrasonic inspection U	متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
	federal privacy act U	قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
	it was publicly known U	همه میدانستند در نظر همه اشکار بود
	uncover U	اشکار کردن برهنه کردن
	uncover U	اشکار کردن کشف کردن
	uncovering U	اشکار کردن کشف کردن
	uncovering U	اشکار کردن برهنه کردن
	uncovers U	اشکار کردن کشف کردن
	uncovers U	اشکار کردن برهنه کردن