English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
venation U ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cardiovascular system U دستگاه قلبی- عروقی
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
ranged U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
range U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
ranges U قرار دادن متن در یک ترتیب معین
alphabetize U قرار دادن به ترتیب حروف الفبا
chains U چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
chain U چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
lineup U اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymie U قرار گرفتن
stymied U قرار گرفتن
stymieing U قرار گرفتن
stymies U قرار گرفتن
stand U قرار گرفتن
lies U قرار گرفتن
lied U قرار گرفتن
lie U قرار گرفتن
optimal merge tree U نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
grade U در پایهای قرار گرفتن
pews U درنیمکت قرار گرفتن
grades U در پایهای قرار گرفتن
colocate U کنار هم قرار گرفتن
surmounts U بالا قرار گرفتن
heel در پاشنه قرار گرفتن
surmounted U بالا قرار گرفتن
surmounting U بالا قرار گرفتن
surmount U بالا قرار گرفتن
pew U درنیمکت قرار گرفتن
head stock U قطعهای که قسمت مهم دستگاه بر ان قرار دارد
thermal exposure U در معرض حرارت قرار گرفتن
bearing direction U جهت قرار گرفتن یاطاقان
alignment U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
emotionalize U تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
bear U درسمت قرار گرفتن در سمت
snug U بطور دنج قرار گرفتن
attitude U حالت قرار گرفتن رفتار
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
feel the pinch <idiom> U در تنگنای مالی قرار گرفتن
alignments U قرار گرفتن مناسب در صفحه
to receive attantion U مورد توجه قرار گرفتن
attitudes U حالت قرار گرفتن رفتار
poise of head U وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments U قرار گرفتن نامناسب در صفحه
target pattern U شکل قرار گرفتن هدف
in one's good books (graces) <idiom> U موردعلاقه شخص قرار گرفتن
bears U درسمت قرار گرفتن در سمت
alignment U قرار گرفتن مناسب در صفحه
aligned U دریک ردیف قرار گرفتن
equitant U رویهم قرار گرفتن برگها
aligns U دریک ردیف قرار گرفتن
align U دریک ردیف قرار گرفتن
aligning U دریک ردیف قرار گرفتن
format U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
overlapped U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
luggage compartment U محل قرار گرفتن جامه دان
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
trifle U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
overlap U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
haul defilade U تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
take cover U پشت جان پناه قرار گرفتن
in situ U [قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
overlaps U بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
trifles U بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
formats U قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
stillest U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
still U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
stiller U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
stills U دستگاه تقطیر عرق گرفتن از
pillows U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
pillow U بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
battery groung pattern U وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
disposure U درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
chopped U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
unwarned exposed U به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
chop U زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
succeeds U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
succeeded U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed U بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
vascular U عروقی
vacular sensation U حس عروقی
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
texture U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
textures U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
exposures U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
exposure U در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
quiver U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivering U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
lionize U مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
quivered U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
quivers U بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
card U وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
cards U وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
aneurysm U اتساع عروقی
cardiovascular U قلبی- عروقی
cerebrovascular U مغزی- عروقی
angioma U غده عروقی
vascularity U حالت عروقی
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
cva U سانحه عروقی- مغزی
cerebral vascular accident U سانحه عروقی مغزی
cycle stealing U ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
preorbital U واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extension U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions U کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
puck U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks U یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
wands U دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wand U دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
access mechanism U دستگاه مکانیکی در واحدذخیره دیسک که نوکهای مخصوص خواندن و نوشتن را روی شیارهای صحیح دیسک قرار میدهد مکانیزم دستیابی
sprocket holes U مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
cover off U پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark U علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments U میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
surface mount technology U روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
writ of error U قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor U ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com