English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arrangement U ترتیب تنظیم
arrangements U ترتیب تنظیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
framable U تنظیم کردنی ترتیب دادنی
Other Matches
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
configurations U ترتیب
order U ترتیب
random U بی ترتیب
randomly U بی ترتیب
configuration U ترتیب
irregular U بی ترتیب
ordonnance U ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
pial U بی ترتیب
sequences U ترتیب
regvlarity U ترتیب
sequence U ترتیب
serialization U ترتیب
set up U ترتیب
lay out U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
system U ترتیب
assortment U ترتیب
assortments U ترتیب
orderliness U ترتیب
orderless U بی ترتیب
ataxic U بی ترتیب
arrangment U ترتیب
arramgement U ترتیب
ordering U ترتیب
collocation U ترتیب
disorderly U بی ترتیب
regularity U ترتیب
systems U ترتیب
kelter U ترتیب
in series U به ترتیب
anomaly U بی ترتیب
immethodical U بی ترتیب
regularities U ترتیب
catenation U ترتیب
anomalies U بی ترتیب
arrangement U ترتیب
organizations U ترتیب
management U ترتیب
managements U ترتیب
respectively U به ترتیب
arr U ترتیب
organisations U ترتیب
organization U ترتیب
to order <idiom> U به ترتیب
to make an arrangement U ترتیب
arrangements U ترتیب
orchestration U ترتیب هم اهنگی
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
disordered U بی ترتیب اشفته
make-up U ترتیب گریم
schemes U ترتیب رویه
permanencies U ترتیب همیشگی
schemed U ترتیب رویه
trains U نظم ترتیب
scheme U ترتیب رویه
train U نظم ترتیب
permanency U ترتیب همیشگی
orchestrations U ترتیب هم اهنگی
collating sequence U ترتیب تلفیقی
castrametation U فن ترتیب اردو
arrangements U ترتیب اصلاح
calling sequence U ترتیب فراخوانی
birth order U ترتیب ولادت
arrangement U ترتیب اصلاح
trained U نظم ترتیب
compose sequence U ترتیب ساختگی
ascending order U ترتیب صعودی
arrengement U ترتیب دادن
alphabetical order U ترتیب رکوردها
sequence U رشته ترتیب
precedence U ترتیب تقدم
system U نظم ترتیب
systems U نظم ترتیب
tactics U نظم و ترتیب
line up U به ترتیب ایستادن
line-up U به ترتیب ایستادن
line-ups U به ترتیب ایستادن
rating U ترتیب تقدم
rough and tumble U بی نظم و ترتیب
as to that <adv.> U به این ترتیب
sequence U ترتیب دادن
hereunto <adv.> U به این ترتیب
hereto <adv.> U به این ترتیب
sequences U رشته ترتیب
sequences U ترتیب دادن
for this purpose <adv.> U به این ترتیب
concerning this <adv.> U به این ترتیب
instrumentation U ترتیب اهنگ
ratings U ترتیب تقدم
ordains U ترتیب دادن
run U ترتیب محوطه
runs U ترتیب محوطه
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
ordaining U ترتیب دادن
ordained U ترتیب دادن
ordain U ترتیب دادن
rearrangements U ترتیب مجدد
rearrangement U ترتیب مجدد
dress U ترتیب دادن
dresses U ترتیب دادن
discipline U تادیب ترتیب
disciplines U تادیب ترتیب
disciplining U تادیب ترتیب
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
partial order U پاره ترتیب
march order U ترتیب راهپیمایی
kelter U بی ترتیب مختل
to map out U ترتیب دادن
relative location U ترتیب نسبی
chronological U به ترتیب تاریخ
indue order U به ترتیب صحیح
in chronological order U به ترتیب تاریخ
gradational U به ترتیب درجه
sequence control U کنترل ترتیب
sequence counter U ترتیب شمار
sequence check U مقابله ترتیب
rearrngement U ترتیب مجد د
In this order. In this way. U باین ترتیب
partial order U ترتیب جزئی
layout U ترتیب وسایل
layouts U ترتیب وسایل
order of battle U ترتیب نیرو
formation U ترتیب قرارگرفتن
random fill U خاکریز بی ترتیب
word order U ترتیب واژه ها
lighting scheme U ترتیب روشنایی
untune U بی ترتیب کردن
first in first out U به ترتیب ورود
firing order U ترتیب احتراق
fifo U به ترتیب ورود
sequencing U ترتیب دهی
desultorily U بطور بی ترتیب
descending sort U ترتیب نزولی
curialism U ترتیب دربارپاپ
data set U ترتیب داده
control sequence U ترتیب کنترل
on this <adv.> U به این ترتیب
sort order U نظم ترتیب
descending order U ترتیب نزولی
decreasing order U ترتیب کاهنده
critical assembly U ترتیب بحرانی
sort key کلید ترتیب
sequence number U شماره ترتیب
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
sequencer U ترتیب سنج
connecting arrangement U ترتیب متصل
sequencing U ترتیب گذاری
expandede order U ترتیب مبسوط
chimes U ترتیب زنگهای موسیقی
pre arrenge U از پیش ترتیب دادن
arrange U ترتیب دادن اراستن
chiming U ترتیب زنگهای موسیقی
pre arrange U از پیش ترتیب دادن
chime U ترتیب زنگهای موسیقی
chimed U ترتیب زنگهای موسیقی
phase in U به ترتیب داخل شدن
phase out U به ترتیب خارج کردن
marshals U به ترتیب نشان دادن
prearrange U قبلا ترتیب دادن
marshaled U به ترتیب نشان دادن
sequence of command U ترتیب توالی فرامین
record layout U ترتیب کلی رکوردها
Order theory U ترتیب جزئی [ریاضی]
Lattice [order] U توری [ترتیب] [ریاضی]
order U ترتیب انجام کار
to get up U بلندکردن ترتیب دادن
marshal U به ترتیب نشان دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com