Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precedence
U
ترتیب تقدم
rating
U
ترتیب تقدم
ratings
U
ترتیب تقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
freight route order
U
ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
issue priority
U
ترتیب تقدم توزیع
pre audience
U
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
Other Matches
background processing
U
کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
migration
U
انتقال داده بین وسیله با تقدم بالا یا line-on با تقدم پایین یا line-off
foreground program
U
برنامهای که تقدم بالایی داشته و بنابر این بر برنامههای فعال جاری در یک سیستم کامپیوتری که ازروش چند برنامهای استفاده میکند تقدم دارد
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
preemimence
U
تقدم
pas
U
حق تقدم
preference
U
تقدم
lead
U
تقدم
preferences
U
تقدم
preferment
U
حق تقدم
precession
U
تقدم
precedency
U
حق تقدم
right of way
U
تقدم
right of way
U
حق تقدم
rights of way
U
تقدم
rights of way
U
حق تقدم
leads
U
تقدم
primacy
U
تقدم
priority
U
تقدم
anteriority
U
تقدم
better hand
U
تقدم
priorities
U
تقدم
right of priority
U
حق تقدم
antecedence
U
تقدم
priority
U
حق تقدم
priorship
U
تقدم
priorship
U
حق تقدم
precedence
U
حق تقدم
precedence
U
تقدم
priorities
U
حق تقدم
valve lead
U
تقدم سوپاپ
emergency priority
U
تقدم اضطراری
law of primacy
U
قانون تقدم
emergency priority
U
تقدم فوری
major road
U
راه با حق تقدم
time priority
U
تقدم زمانی
to give place to
U
تقدم دادن
to give preference to
U
تقدم دادن بر
to give priority to
U
تقدم دادن به
urgent priority
U
تقدم فوری
urgent priority
U
تقدم حیاتی
burdened
U
فاقد حق تقدم
priority intersection
U
تقدم باراهفرعی
precedence
U
تقدم پیامها
priority of fires
U
تقدم اتشها
priority of check
U
تقدم کیش
pre existence
U
تقدم وجود
precendence rules
U
قواعد تقدم
precession of the equinoxes
U
تقدم اعتدالین
leads
U
سرمشق تقدم
lead
U
سرمشق تقدم
preexistence
U
تقدم وجود
right of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
rights of way
U
حق تقدم در عبوروسائط نقلیه
transposition
U
تقدم و تاخر جابجاشدگی
law of prior entry
U
قانون تقدم ورود
background
U
کار با حق تقدم پایین
primacy recency effect
U
اثر تقدم - تاخر
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
preexistent
U
دارای تقدم در وجود
priority targets
U
هدفهای دارای تقدم
prolepsis
U
تقدیم یا تقدم امری
backgrounds
U
کار با حق تقدم پایین
system priorities
U
تقدم های سیستم
issue priority
U
تقدم توزیع اماد
privilegium
U
حق تقدم در شکار حیوانات اهلی
backgrounds
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
background
U
برنامه کامپیوتری با حق تقدم پایین
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
to shunt somebody aside
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
interrupting
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
foreground
U
برنامه با تقدم بالا در سیستم چندکاره
to put somebody in a backwater
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
interrupts
U
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
alphameric
U
مرتب کردن حروف و اعدادبترتیب تقدم
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner
U
به کسی حق تقدم ندادن
[اصطلاح مجازی]
The pedestrain has the right of way.
U
حق تقدم در عبور با عابر پیاده است
background
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
transpostion
U
پس و پیش سازی تقدم وتاخر تغییر مایه
backgrounds
U
که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
foreground
U
کار با تقدم بالا که توسط کامپیوتر اجرا شود
maskable
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
democratic network
U
شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
machine address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
key
مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
to marshal one's creditors
U
صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
absolute address
U
تقدم یک فرایند که قابل تغییر توسط سیستم عامل نیست
ladder tournament
U
مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
interrupt
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupts
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting
U
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
signature
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
cases
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
U
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
signatures
U
کد مجوز مخصوص مثل کلمه رمز که به کاربر حق تقدم برای دستیابی به سیستم یا اجرای کار میدهد.
away
U
بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
background
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
backgrounds
U
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
pial
U
بی ترتیب
disorderly
U
بی ترتیب
kelter
U
ترتیب
assortment
U
ترتیب
catenation
U
ترتیب
kelter or kilter
U
ترتیب
assortments
U
ترتیب
in series
U
به ترتیب
regularity
U
ترتیب
regularities
U
ترتیب
systems
U
ترتیب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
to make an arrangement
U
ترتیب
ordering
U
ترتیب
out of kelter
U
بی ترتیب
lay out
U
ترتیب
collocation
U
ترتیب
immethodical
U
بی ترتیب
ordonnance
U
ترتیب
orderless
U
بی ترتیب
regvlarity
U
ترتیب
serialization
U
ترتیب
set up
U
ترتیب
anomaly
U
بی ترتیب
anomalies
U
بی ترتیب
arramgement
U
ترتیب
arrangment
U
ترتیب
ataxic
U
بی ترتیب
orderliness
U
ترتیب
arr
U
ترتیب
system
U
ترتیب
management
U
ترتیب
managements
U
ترتیب
sequence
U
ترتیب
order
U
ترتیب
irregular
U
بی ترتیب
organisations
U
ترتیب
randomly
U
بی ترتیب
arrangement
U
ترتیب
sequences
U
ترتیب
organizations
U
ترتیب
random
U
بی ترتیب
configuration
U
ترتیب
configurations
U
ترتیب
arrangements
U
ترتیب
organization
U
ترتیب
respectively
U
به ترتیب
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
schemes
U
ترتیب رویه
trained
U
نظم ترتیب
kelter
U
بی ترتیب مختل
scheme
U
ترتیب رویه
train
U
نظم ترتیب
schemed
U
ترتیب رویه
permanency
U
ترتیب همیشگی
permanencies
U
ترتیب همیشگی
ordain
U
ترتیب دادن
ordained
U
ترتیب دادن
ordaining
U
ترتیب دادن
ordains
U
ترتیب دادن
run
U
ترتیب محوطه
runs
U
ترتیب محوطه
critical assembly
U
ترتیب بحرانی
chronological
U
به ترتیب تاریخ
partial order
U
ترتیب جزئی
partial order
U
پاره ترتیب
march order
U
ترتیب راهپیمایی
lighting scheme
U
ترتیب روشنایی
make-up
U
ترتیب گریم
instrumentation
U
ترتیب اهنگ
disordered
U
بی ترتیب اشفته
orchestration
U
ترتیب هم اهنگی
data set
U
ترتیب داده
arrengement
U
ترتیب دادن
ascending order
U
ترتیب صعودی
rearrangements
U
ترتیب مجدد
curialism
U
ترتیب دربارپاپ
rearrangement
U
ترتیب مجدد
control sequence
U
ترتیب کنترل
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
birth order
U
ترتیب ولادت
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
calling sequence
U
ترتیب فراخوانی
castrametation
U
فن ترتیب اردو
formation
U
ترتیب قرارگرفتن
decreasing order
U
ترتیب کاهنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com