Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
order
U
ترتیب انجام کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
operation
U
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
Other Matches
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
fail
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water
[Idiom]
U
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse
U
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automate
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated
U
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failures
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failure
U
انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
retention money
U
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
querying
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query
U
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
immethodical
U
بی ترتیب
serialization
U
ترتیب
kelter
U
ترتیب
orderliness
U
ترتیب
random
U
بی ترتیب
orderless
U
بی ترتیب
catenation
U
ترتیب
kelter or kilter
U
ترتیب
lay out
U
ترتیب
to make an arrangement
U
ترتیب
regvlarity
U
ترتیب
set up
U
ترتیب
irregular
U
بی ترتیب
assortment
U
ترتیب
arr
U
ترتیب
randomly
U
بی ترتیب
system
U
ترتیب
ordonnance
U
ترتیب
out of kelter
U
بی ترتیب
disorderly
U
بی ترتیب
collocation
U
ترتیب
regularities
U
ترتیب
regularity
U
ترتیب
configuration
U
ترتیب
pial
U
بی ترتیب
configurations
U
ترتیب
ordering
U
ترتیب
assortments
U
ترتیب
managements
U
ترتیب
management
U
ترتیب
arramgement
U
ترتیب
arrangement
U
ترتیب
arrangment
U
ترتیب
arrangements
U
ترتیب
order
U
ترتیب
anomaly
U
بی ترتیب
sequences
U
ترتیب
anomalies
U
بی ترتیب
ataxic
U
بی ترتیب
respectively
U
به ترتیب
organisations
U
ترتیب
systems
U
ترتیب
sequence
U
ترتیب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
organization
U
ترتیب
organizations
U
ترتیب
in series
U
به ترتیب
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
first in first out
U
به ترتیب ورود
schemes
U
ترتیب رویه
orchestrations
U
ترتیب هم اهنگی
orchestration
U
ترتیب هم اهنگی
sequences
U
ترتیب دادن
sequence
U
رشته ترتیب
sequence
U
ترتیب دادن
sequences
U
رشته ترتیب
instrumentation
U
ترتیب اهنگ
untune
U
بی ترتیب کردن
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
disordered
U
بی ترتیب اشفته
march order
U
ترتیب راهپیمایی
sequencing
U
ترتیب گذاری
lighting scheme
U
ترتیب روشنایی
to map out
U
ترتیب دادن
kelter
U
بی ترتیب مختل
indue order
U
به ترتیب صحیح
in chronological order
U
به ترتیب تاریخ
gradational
U
به ترتیب درجه
systems
U
نظم ترتیب
alphabetical order
U
ترتیب رکوردها
system
U
نظم ترتیب
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
firing order
U
ترتیب احتراق
decreasing order
U
ترتیب کاهنده
data set
U
ترتیب داده
curialism
U
ترتیب دربارپاپ
critical assembly
U
ترتیب بحرانی
precedence
U
ترتیب تقدم
control sequence
U
ترتیب کنترل
make-up
U
ترتیب گریم
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
collating sequence
U
ترتیب تلفیقی
In this order. In this way.
U
باین ترتیب
permanencies
U
ترتیب همیشگی
castrametation
U
فن ترتیب اردو
permanency
U
ترتیب همیشگی
descending order
U
ترتیب نزولی
descending sort
U
ترتیب نزولی
schemed
U
ترتیب رویه
fifo
U
به ترتیب ورود
train
U
نظم ترتیب
trained
U
نظم ترتیب
trains
U
نظم ترتیب
expandede order
U
ترتیب مبسوط
formation
U
ترتیب قرارگرفتن
word order
U
ترتیب واژه ها
arrengement
U
ترتیب دادن
ascending order
U
ترتیب صعودی
scheme
U
ترتیب رویه
rearrangement
U
ترتیب مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
birth order
U
ترتیب ولادت
desultorily
U
بطور بی ترتیب
calling sequence
U
ترتیب فراخوانی
ordain
U
ترتیب دادن
arrangements
U
ترتیب اصلاح
arrangement
U
ترتیب تنظیم
rough and tumble
U
بی نظم و ترتیب
sort order
U
نظم ترتیب
arrangement
U
ترتیب اصلاح
runs
U
ترتیب محوطه
ordains
U
ترتیب دادن
layouts
U
ترتیب وسایل
layout
U
ترتیب وسایل
rating
U
ترتیب تقدم
ratings
U
ترتیب تقدم
partial order
U
ترتیب جزئی
arrangements
U
ترتیب تنظیم
disciplining
U
تادیب ترتیب
run
U
ترتیب محوطه
dresses
U
ترتیب دادن
dress
U
ترتیب دادن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
random fill
U
خاکریز بی ترتیب
line-ups
U
به ترتیب ایستادن
rearrngement
U
ترتیب مجد د
line up
U
به ترتیب ایستادن
relative location
U
ترتیب نسبی
ordained
U
ترتیب دادن
ordaining
U
ترتیب دادن
partial order
U
پاره ترتیب
sort key
کلید ترتیب
sequence number
U
شماره ترتیب
tactics
U
نظم و ترتیب
discipline
U
تادیب ترتیب
sequencer
U
ترتیب سنج
as to that
<adv.>
U
به این ترتیب
concerning this
<adv.>
U
به این ترتیب
for this purpose
<adv.>
U
به این ترتیب
order of battle
U
ترتیب نیرو
sequence control
U
کنترل ترتیب
on this
<adv.>
U
به این ترتیب
hereto
<adv.>
U
به این ترتیب
hereunto
<adv.>
U
به این ترتیب
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
sequencing
U
ترتیب دهی
chronological
U
به ترتیب تاریخ
sequence check
U
مقابله ترتیب
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
disciplines
U
تادیب ترتیب
sequence counter
U
ترتیب شمار
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
ranked
U
طلب شده ترتیب
pre arrenge
U
از پیش ترتیب دادن
pre arrange
U
از پیش ترتیب دادن
order of fire
U
ترتیب توالی اتش
order of fire
U
ترتیب احتراق موتور
data access arangement
U
ترتیب دستیابی داده ها
daa
U
ترتیب دستیابی داده ها
marshals
U
به ترتیب نشان دادن
dictionary sort
U
ترتیب واژه نامهای
well-order
U
خوش ترتیب
[ریاضی]
ranks
U
طلب شده ترتیب
phase in
U
به ترتیب داخل شدن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
chime
U
ترتیب زنگهای موسیقی
pagination
U
ترتیب صفحات در کتاب
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com