English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to be masked U تدیل هیئت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transmute U تغییر هیئت دادن
transmuted U تغییر هیئت دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
to vote somebody on the board of directors U رای دادن به کسی برای عضو هیئت مدیره شدن
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
panel U هیئت
configuration U هیئت
guize U هیئت
commissioning U هیئت
attitude U هیئت
attitudes U هیئت
corps U هیئت
committees U هیئت
confranternity U هیئت
commission U هیئت
astronomy U هیئت
committee U هیئت
panels U هیئت
commissions U هیئت
configurations U هیئت
council ot ministers U هیئت وزراء
commissioning U هیئت مامورین
petty jury U هیئت منصفه
commissions U هیئت مامورین
hue U هیئت منظر
political mission U هیئت سیاسی
hues U هیئت منظر
instituting U هیئت شورا
executives U هیئت رئیسه
executive U هیئت رئیسه
legislatures U هیئت مقننه
trial jury U هیئت منصفه
legislature U هیئت مقننه
astronomy U علم هیئت
astronomy U هیئت استرونومی
expedition U هیئت اعزامی
expeditions U هیئت اعزامی
committee U هیئت یا کمیته
deputations U هیئت نمایندگی
bureaus U هیئت اداری
diplomatic mission U هیئت سیاسی
governing bodies U هیئت حاکمه
staff U اعضاء هیئت
staffed U اعضاء هیئت
staffs U اعضاء هیئت
governing body U هیئت حاکمه
faculties U هیئت علمی
faculty U هیئت علمی
commissioner U عضو هیئت
commissioners U عضو هیئت
department U قسمت هیئت
departments U قسمت هیئت
commission U هیئت مامورین
deputation U هیئت نمایندگی
bureau U هیئت اداری
professoriat U هیئت استادان
boarded U هیئت کمیسیون
economic commission U هیئت اقتصادی
boarded U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
board U هیئت ژوری
bars U هیئت وکلاء
committees U هیئت یا کمیته
directorates U هیئت رئیسه
directorate U هیئت رئیسه
board of direcotors U هیئت مدیره
astronomically U مطابق هیئت
juries U هیئت منصفه
jury U هیئت منصفه
jury U هیئت داوران
knightage U هیئت شوالیه ها
bar U هیئت وکلاء
legislative body or assembly U هیئت مققنه
constituencies U هیئت موسسان
military comission U هیئت نظامی
constituency U هیئت موسسان
board of directers U هیئت مدیره
institute U هیئت شورا
board of directors U هیئت مدیره
formats U قالب هیئت
configurations U هیئت پذیری
military body U هیئت نظامی
board of trade U هیئت بازرگانی
collegium U هیئت یا کمیته
configuration U هیئت پذیری
physique U ترکیب هیئت
top drawer U هیئت حاکمه
instituted U هیئت شورا
physiques U ترکیب هیئت
institutes U هیئت شورا
juries U هیئت داوران
format U قالب هیئت
companies U دسته هیئت بازیگران
assembly U هیئت قانون گذاری
astronomically U از روی علم هیئت
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
assize U هیئت قضات یا منصفه
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
cabinets U کابینه هیئت دولت
electorates U هیئت انتخاب کنندگان
electorate U هیئت انتخاب کنندگان
grand jury U هیئت منصفه عالی
juror U عضو هیئت منصفه
constellation U هیئت صورت فلکی
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
jurors U عضو هیئت منصفه
masked balls U رقص با هیئت مبدل
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
constellations U هیئت صورت فلکی
company U دسته هیئت بازیگران
masked ball U رقص با هیئت مبدل
the f. U اعضای هیئت پزشکی
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
directors U عضو هیئت مدیره
chief executive officer [CEO] [American E] U رئیس هیئت مدیره
directorate U هیئت مدیره ستادی
president of the board [ American E] U رئیس هیئت مدیره
military body U هیئت رئیسه نظامی
directorates U هیئت مدیره ستادی
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
grand juries U هیئت منصفه عالی
special jury U هیئت منصفه مخصوص
director U عضو هیئت مدیره
panel U هیئت تشک پالان
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
panels U هیئت تشک پالان
cabinet U کابینه هیئت دولت
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
astronomical U بیشمار وابسته به علم هیئت
secretariats U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
privy councillor U عضو هیئت رایزنان سلطنتی
discipline and adjustment board U هیئت تدوین مقررات انضباطی
transfiguration U تبدیل هیئت تغییر شکل
astronomic U بیشمار وابسته به علم هیئت
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
directorates U مقام ریاست هیئت مدیره
uranological U وابسته به هیئت و اجرام سماوی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
secretariat U هیئت دبیران وکارمندان دفتری
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
directorate U مقام ریاست هیئت مدیره
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
chairmen U مدیر رئیس هیئت مدیره
cryptoboard U هیئت کشف رمز پیامها
chairman U مدیر رئیس هیئت مدیره
electoral college U هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهور
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
directorate [of a company] U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
directorate [of a company] U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
board of [executive] directors U هیئت مدیره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
board of inspection and survey U هیئت بازرسی کننده خسارات وضایعات
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board of [executive] directors U هیئت نظاره [اقتصاد] [اصطلاح رسمی]
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
air transport allocations board U هیئت تعیین کننده سهمیه ترابری هوایی
mission U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions U ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
boxman U عضو هیئت تعیین کننده محل افتادن توپ
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
award U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding U مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
logs U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log U گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com