English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to peter out U تدریجا کاهش یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
reducing U کاهش یافتن
decreases U کاهش یافتن
decreased U کاهش یافتن
reduces U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
decrease U کاهش یافتن
shrink U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
taper off U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
wane U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
reduce U کاهش یافتن
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
decreased U کاهش یافتن یا کم شدن
decrease U کاهش یافتن یا کم شدن
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
slakes U معتدل شدن کاهش یافتن
slaked U معتدل شدن کاهش یافتن
slake U معتدل شدن کاهش یافتن
by piecemeal U تدریجا
insensibly U تدریجا"
gradationally U تدریجا"
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
wear off U تدریجا تحلیل رفتن
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
taper off U تدریجا متوقف شدن
intergrade U تدریجا محو کردن
diminuendo U تدریجا ضعیف شونده
gradate U تدریجا عمل کردن یا شدن
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
deduction U کاهش
slow down U کاهش
decreases U کاهش
subraction U کاهش
downturns U کاهش
slowdown U کاهش
subrtraction U کاهش
slowdowns U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
decreased U کاهش
imminution U کاهش
spoil U کاهش
subtraction U کاهش
spoiled U کاهش
spoiling U کاهش
rebate U کاهش
decrease U کاهش
rebates U کاهش
spoils U کاهش
scale down U کاهش
acceptances U کاهش
dampest U کاهش
reduction U کاهش
falling-off U کاهش
falling off U کاهش
dampers U کاهش
damp U کاهش
reductions U کاهش
mitigation U کاهش
declining U کاهش
declines U کاهش
declined U کاهش
decline U کاهش
devaluation U کاهش
downturn U کاهش
acceptance U کاهش
attenuation U کاهش
depreciatory U کاهش
wastage U کاهش
diminution U کاهش
decrement U کاهش
relief U کاهش
degression U کاهش
abatement U کاهش
concession U کاهش
shrinkage U کاهش
depreciation U کاهش بها
lapse rate U اهنگ کاهش
reductions U کاهش احیاء
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
mark down U کاهش قیمت
extinction U کاهش نور
drive reduction U کاهش سائق
disinvestment U کاهش سرمایه
palliator U کاهش دهنده
lapse time U زمان کاهش
rebates U تخفیف کاهش
decrement U میزان کاهش
intensity decrease U کاهش شدت
palliation U کاهش دادن
lessens U کاهش دادن
slake U کاهش فرونشستن
slaked U کاهش فرونشستن
tax cuts U کاهش مالیات
scale down U کاهش تدریجی
fall in temperature U کاهش دما
monetary contraction U کاهش پول
drop in temperature U کاهش دما
devaluation U کاهش نرخ
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
reduction U کاهش احیاء
slakes U کاهش فرونشستن
tax deduction U کاهش مالیات
decrementation U کاهش پلهای
mark down U کاهش قیمتها
minuend U کاهش یاب
mitigative U مایه کاهش
lessening U کاهش دادن
disinflation U کاهش ورم
detraction U کاهش کسرشان
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
relief [from pain] U کاهش درد
abatement [of pain] U کاهش درد
detraction U کاهش توجه
scale down U کاهش مقیاس
abatement U کاهش الودگی
deceleration U کاهش سرعت
dishoarding U کاهش ذخیره
reduction factor U ضریب کاهش
abatable U کاهش پذیر
depopulation U کاهش نفوس
wage cuts U کاهش دستمزد
waney U کاهش یافته
wany U کاهش یافته
anaphrodisia U کاهش شهوت
dishoarding U کاهش اندوخته
rebate U تخفیف کاهش
prereduction U کاهش اولیه
alleviation U کاهش درد
easement U کاهش درد
lessen U کاهش دادن
indiminishable U کاهش ناپذیر
easing U کاهش درد
palliation U کاهش درد
lessened U کاهش دادن
decrease in value U کاهش ارزش
deduction U کاهش تفریق
price reduction U کاهش قیمت
disinflation U کاهش تورم
reduction ratio U نسبت کاهش
reductional U تبدیل کاهش
reductionism U کاهش گری
speed reduction U کاهش سرعت
abating U بزورتصرف کردن کاهش
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
to cut down [on] something U چیزی را کاهش دادن
to cut something U چیزی را کاهش دادن
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
to cut back [on] something U چیزی را کاهش دادن
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
abates U بزورتصرف کردن کاهش
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
currency depreciation U کاهش ارزش پول
abated U بزورتصرف کردن کاهش
abate U بزورتصرف کردن کاهش
work decrement U کاهش بازده کار
decrease endorsement U تصدیق یا تائید کاهش
reduced mass U جرم کاهش یافته
reduction U تحویل استحاله کاهش
reductions U تحویل استحاله کاهش
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
cut back U کاهش ناگهانی تولید
decrement U کاهش میزان یک متغیر
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
depletion U کاهش منابع طبیعی
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
contractura U [کاهش میله ستون در کف]
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
break in share prices U کاهش قیمت سهام
attrition U کاهش توان رزمی
brown out U کاهش جریان برق
depreciation U کاهش بها استهلاک
slumps U کاهش فعالیت رکود
disparagement U خوار شماری کاهش
devalution U کاهش ارزش پول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com