Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adjacent channel interfernce
U
تداخل کانال مجاور
monkey chatter
U
تداخل کانال مجاور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buffer duo
U
دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
channeled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
U
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
limitrophe
U
مجاور مرزی مجاور
channeling
U
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled
U
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled
U
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels
U
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel
U
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queue
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues
U
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels
U
نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
adjacent rows
U
ردیف های مجاور
[رج های مجاور]
bra
U
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras
U
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
interference
U
تداخل
beat
U
تداخل
beats
U
تداخل
intercurrent
U
تداخل کننده
cross talk
U
تداخل صدا
electrical interface
U
تداخل الکتریکی
electronic interfrence
U
تداخل الکترونیکی
suppressor
U
مقاومت ضد تداخل
interference
U
تداخل امواج
interference eliminator
U
صافی تداخل
interfrometry
U
تداخل سنجی
interfrometer
U
تداخل سنج
anti interference device
U
دستگاه ضد تداخل
constructive interference
U
تداخل فزاینده
anti interference capacitor
U
خازن ضد تداخل
interferometer
U
تداخل سنج
cross talk
U
تداخل صحبت
interference filter
U
صافی تداخل
beat frequency
U
فرکانس تداخل
impenetrableness
U
خاصیت عدم تداخل
diathermy interference
U
تداخل امواج دیاترمی
bleeding
U
باند تداخل امواج
interference zone
U
ناحیه ی تداخل امواج
interference area
U
ناحیه ی تداخل امواج
radio frequency interference
U
تداخل فرکانس رادیویی
cross talk
U
تداخل صداها در تلفن
cross talk
U
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
inductive interference voltage
U
ولتاژ تداخل امواج القائی
babbled
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble
U
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire
U
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
high frequency interference
U
تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
near by
U
مجاور
neighbor
U
مجاور
vicinity
U
مجاور
conterminous
U
مجاور
proximal
U
مجاور
neighbouring
U
مجاور
contiguous
U
مجاور
nearby
U
مجاور
coterminous
U
مجاور
nigh
U
مجاور
appressed
U
مجاور
abutting
U
مجاور
adjacent
U
مجاور
adjoining
U
مجاور
next
U
مجاور
vicinage
U
مجاور
vicinal
U
مجاور
circumjucent
U
از هر سو مجاور
adjacent lines
U
خطهای مجاور
adjacent video
U
ویدئو مجاور
aduacent sound
U
صدای مجاور
abuting surface
U
سطح مجاور
anal
U
مجاور مقعد
adjoins
U
مجاور بودن
adjoined
U
مجاور بودن
adjoin
U
مجاور بودن
bordered
U
مجاور بودن
abuttals
U
زمین مجاور
contiguous zone
U
منطقه مجاور
adjoining
U
نزدیک مجاور
abuttal
U
زمین مجاور
against
U
پیوسته مجاور
collateral
U
همسایه مجاور
gravesides
U
مجاور قبر
graveside
U
مجاور قبر
adjacent
U
مجاور همسایه
bordering
U
مجاور بودن
paranephric
U
مجاور کلیه
parahepatic
U
مجاور کبد
vicinal dihalide
U
دی هالید مجاور
proximal stimulus
U
محرک مجاور
neighbors
U
نزدیک مجاور
neighbour
U
نزدیک مجاور
neighbours
U
نزدیک مجاور
border
U
مجاور بودن
basic
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
U
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
colocate
U
در مجاور هم قرار دادن
anchimeric assistance
U
کمک گروه مجاور
allele
U
ژنهای ناهمسان مجاور
guiding
U
عضلات کمکی مجاور
surrounding
U
احاطه کننده مجاور
adjacent point
نقطه های مجاور
biplane interference
U
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
garbage
U
واسط رادیویی از کانالهای مجاور
hand-to-hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand
U
دست بدست یکدیگر مجاور
adjacent
U
دو میدان متصل به دو گروه مجاور
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
hydro
U
هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
contiguous
U
فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dot
U
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dotting
U
فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
overlap tell
U
رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room .
U
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
crosstalk
U
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
base pitch
U
فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation
U
تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
overlap
U
تداخل رنگ ها
[خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
background noise
U
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
photo pattern generation
U
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
radio interference
U
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive interference
U
تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
tunnels
U
کانال
tunnelled
U
کانال
canal
U
کانال
grooves
U
کانال
canaliculus
U
کانال
canal bridge
U
پل کانال
cut
U
کانال
cuts
U
کانال
routes
U
کانال
groove
U
کانال
conduit
U
کانال
sliding channel
U
کانال
conduits
U
کانال
tunneling
U
کانال
route
U
کانال
tunneled
U
کانال
duct
U
کانال
channeling
U
کانال
ship canal
U
کانال
channel
U
کانال
channelled
U
کانال
channels
U
کانال
channeled
U
کانال
canals
U
کانال
tunnel
U
کانال
diffraction
U
تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
monochrome channel
U
کانال تکرنگ
irrigation channel
U
کانال ابیاری
mid channel
U
مرکز کانال
berm
U
هره کانال
main canal
U
کانال اصلی
mid channel
U
وسط کانال
multichannel
U
با بیشتر از یک کانال
offtake canal
U
کانال گیرنده
ascension pipe
U
کانال سرازیری
luminance channel
U
کانال روشنایی
canalization
U
کانال سازی
channel access
U
دستیابی کانال
telephone channel
U
کانال تلفن
telephone conduit
U
کانال تلفن
data channel
U
کانال داده
headwater channel
U
کانال اباره
headrace
U
کانال اباره
grade of channel
U
درجه کانال
y channel
U
کانال ایگرگ
feeder canal
U
کانال تغذیه
duplex channel
U
کانال دو طرفه
digital channel
U
کانال رقمی
diversion cannel
U
کانال انحرافی
instruction pipeline
U
کانال اطلاعات
scanner channel
U
کانال پیمایشگر
cross-Channel
U
برقراریارتباطومسافرت از کانال
channel capacity
U
فرفیت کانال
output channel
U
کانال خروجی
channel command
U
فرمان کانال
channel interceptor
U
کانال چندراهه
channel switch
U
کلید کانال
channel type
U
کانال تایپ
communication channel
U
کانال ارتباطی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com