English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
redesignate U اسم گذاری مجدد یکانها یاتغییر دادن شماره یکانها
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
unit categories U انواع مختلف یکانها یا انواع طبقات یکانها از نظر استعدادو سازمان و امادگی رزمی
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
disbanding U منحل کردن یکانها
disbands U منحل کردن یکانها
disband U منحل کردن یکانها
replace U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaced U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces U عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
attachment U منتصب کردن یکانها انتصاب
cargo outturn message U پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
fire restriction U محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
evacuation U تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
clearing U تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings U تخلیه محل تخلیه بیماران
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
disembarking U تخلیه کردن
vacating U تخلیه کردن
unloads U تخلیه کردن
unloaded U تخلیه کردن
evacuating U تخلیه کردن
unload U تخلیه کردن
disembarked U تخلیه کردن
vacate U تخلیه کردن
evacuated U تخلیه کردن
drains U تخلیه کردن
disembarks U تخلیه کردن
drained U تخلیه کردن
drain U تخلیه کردن
to offload U تخلیه کردن
evacuate U تخلیه کردن
draining U تخلیه کردن
vacated U تخلیه کردن
vacates U تخلیه کردن
evacuates U تخلیه کردن
disembarkation U تخلیه کردن
disembark U تخلیه کردن
to block and bleed [valve] U مسدود کردن و تخلیه کردن [دریچه] [مهندسی]
degasify U تخلیه کردن گاز
evacuate U تخلیه مزاج کردن
exhaust U تخلیه کردن خروج
defecating U تخلیه کردن شکم
evacuated U تخلیه مزاج کردن
evacuates U تخلیه مزاج کردن
evacuating U تخلیه مزاج کردن
road clearance U تخلیه کردن جاده
defecates U تخلیه کردن شکم
defecate U تخلیه کردن شکم
to discharge goods U کالا را تخلیه کردن
defecated U تخلیه کردن شکم
exhausts U تخلیه کردن خروج
diffusion U تخلیه کردن بافشار
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
diffusion U کم کردن از قدرت تخلیه فشار
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
dismantling U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
dismounts U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
dismounts U پیاده کردن یا شدن
pad U پیاده سفر کردن
dismantle U پیاده کردن موتور
setting out U پیاده کردن نقشه
setting out U پیاده کردن مسیر
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
dosmount command U فرمان پیاده کردن
pads U پیاده سفر کردن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
pedestrianised U پیاده روی کردن
pedestrianizing U پیاده روی کردن
dismantles U پیاده کردن موتور
dismantled U پیاده کردن موتور
dismantling U پیاده کردن موتور
staking U پیاده کردن مسیر
disassembly U پیاده کردن موتور
dismount U پیاده کردن یا شدن
pedestrianize U پیاده روی کردن
priming U پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
removable U قابل سوار و پیاده کردن
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
walks U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
honey combing U روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
overhauls U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
overhaul U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
troops U یکانها
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
despatching U اعزام یکانها
reinforce U تقویت یکانها
replacements U تعویض یکانها
logistic route U امورلجستیکی یکانها
replacement U تعویض یکانها
weapon troops U یکانها ادوات
rotation U تعویض یکانها
line of retreat U خط بازگشت یکانها
movements U حرکات یکانها
reinforces U تقویت یکانها
incident U تصادم یکانها
dispatches U اعزام یکانها
force structure U سازمان یکانها
servicae life U عمرخدمتی یکانها
dispatched U اعزام یکانها
system of units U دستگاه یکانها
despatched U اعزام یکانها
keeping U ذخایر یکانها
despatches U اعزام یکانها
dispatch U اعزام یکانها
incidents U تصادم یکانها
doctrine U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines U اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
reception station U دفترسربازگیری و اعزام به یکانها
separation U مستقل شدن یکانها
troop program U برنامه تشکیل یکانها
collective call sign U معرف مشترک یکانها
disbanding U انحلال رسمی یکانها
force development U برنامه تشکیل یکانها
administration U اداره امور یکانها
disbands U انحلال رسمی یکانها
employment U به کار بردن یکانها
separations U مستقل شدن یکانها
disband U انحلال رسمی یکانها
administrations U اداره امور یکانها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com