Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uniform field
U
میدان یکنواخت
corona discharge
U
تخلیه الکتریکی
discharges
U
تخلیه الکتریکی
electric discharge
U
تخلیه الکتریکی
discharge
U
تخلیه الکتریکی
electric discharge lamp
U
لامپ تخلیه الکتریکی
discharge
U
اخراج تخلیه الکتریکی
discharges
U
اخراج تخلیه الکتریکی
luminous discharge lamp
U
لامپ تخلیه الکتریکی
total discharge
U
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
gas-filled tube
U
لامپ تخلیه الکتریکی
[فیزیک]
discharge tube
U
لامپ تخلیه الکتریکی
[فیزیک]
flashover
U
تخلیه الکتریکی غیر عادی صاعقه
electric field
U
میدان الکتریکی
deep discharge
U
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
line of electric field strength
U
خط شدت میدان الکتریکی
intensity of electric field
U
شدت میدان الکتریکی
electric field strength
U
شدت میدان الکتریکی
intensity electric field
U
شدت میدان الکتریکی
electric field intensity
U
شدت میدان الکتریکی
ampFre
U
واحد اندازهگیری میدان الکتریکی
noise
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noises
U
که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
electromagnetic
U
ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
magnetic
U
قطعه الکترومغناطیسی که سیگنالهای الکتریکی را به میدان مغناطیسی تبدیل میکند
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
electromagnetic
U
اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
corona
U
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
coronas
U
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
cargo outturn message
U
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
uniform
U
یکنواخت یکنواخت کردن
uniforms
U
یکنواخت یکنواخت کردن
evacuation
U
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearing
U
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings
U
تخلیه محل تخلیه بیماران
electrostatic
U
ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
adduction
U
نزدیکی
around
U
در نزدیکی
vichywater
U
نزدیکی
vicinage
U
نزدیکی
proximity
U
نزدیکی
copulating
U
نزدیکی
copulates
U
نزدیکی
approximations
U
نزدیکی
approximation
U
نزدیکی
imminence
U
نزدیکی
nighness
U
نزدیکی
appulse
U
نزدیکی
adjacence or cency
U
نزدیکی
contiguity
U
نزدیکی
inwarness
U
نزدیکی
intimity
U
نزدیکی
propinquity
U
نزدیکی
nearness
U
نزدیکی
sexual intercourse
U
نزدیکی
neiggourhood
U
نزدیکی
accession
نزدیکی
nearby
U
در نزدیکی
affinities
U
نزدیکی
vicinity
U
نزدیکی
togetherness
U
نزدیکی
closeness
U
نزدیکی
copulated
U
نزدیکی
affinity
U
نزدیکی
copulate
U
نزدیکی
proximity of blood
U
خویشی نزدیکی
nodality
U
نزدیکی به گره
hereabout
U
درهمین نزدیکی ها
kinder
U
نزدیکی تشابه
therabout
U
در همان نزدیکی
going on
U
نزدیکی تماس
adjacency
U
نزدیکی مجاورت
adjacence
U
نزدیکی مجاورت
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
offing
U
دران نزدیکی ها
verge
U
نزدیکی حدود
verges
U
نزدیکی حدود
sexual intercourse of doubful nature
U
نزدیکی به شبهه
rapprochement
U
نزدیکی تمایل بدوستی
thereabout
U
درهمان نزدیکی تقریبا
To have sexual intercourse with a woman .
U
با زنی نزدیکی کردن
hang about
U
در نزدیکی منتظر بودن
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
sexual intercourse
U
مواقعه نزدیکی جنسی
abutment
U
بست دیوار نزدیکی
imminence
U
نزدیکی مشرف بودن
in with
<idiom>
U
دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
imminency
U
نزدیکی مشرف بودن
smoothly
U
یکنواخت
monotonous
U
یکنواخت
monotonic
U
یکنواخت
steadied
U
یکنواخت
monotone
U
یکنواخت
uniforms
U
یکنواخت
steadying
U
یکنواخت
same
U
یکنواخت
steadiest
U
یکنواخت
steadies
U
یکنواخت
uniform
U
یکنواخت
steady
U
یکنواخت
electrical and otherwise
U
الکتریکی و غیر الکتریکی
Is there a ... nearby?
آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
umbilical
U
واقع در نزدیکی ناف مرکزی
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
Heris
U
شهر هریس در نزدیکی تبریز
anti-
U
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
courses
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
sing-song
U
شعر یکنواخت
uniform flow
U
جریان یکنواخت
droned
U
سخن یکنواخت
drone
U
سخن یکنواخت
level tone
U
اهنگ یکنواخت
level out
U
یکنواخت کردن
harmonising
U
یکنواخت کردن
uniform distribution
U
توزیع یکنواخت
flat rate
U
نرخ یکنواخت
sing-song
U
صدایمصنوعی و یکنواخت
uniform sand
U
ماسه یکنواخت
sing-songs
U
شعر یکنواخت
sing-songs
U
صدایمصنوعی و یکنواخت
harmonizing
U
یکنواخت کردن
uniformly
U
بطور یکنواخت
drones
U
سخن یکنواخت
harmonises
U
یکنواخت کردن
harmonised
U
یکنواخت کردن
standardizing
U
یکنواخت کردن
standardizes
U
یکنواخت کردن
invariable
U
یکنواخت نامتغیر
standardize
U
یکنواخت کردن
standardised
U
یکنواخت کردن
standardises
U
یکنواخت کردن
standardising
U
یکنواخت کردن
harmonize
U
یکنواخت کردن
droning
U
سخن یکنواخت
harmonizes
U
یکنواخت کردن
standardization
U
یکنواخت سازی
standardization
U
یکنواخت کردن
harmonized
U
یکنواخت کردن
continuous current
U
جریان یکنواخت
monotonously
U
بطور یکنواخت
solid-shade dyeing
U
رنگرزی یکنواخت
The gas station is nearby .
U
پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
land sick
U
کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
flattest
U
یکنواخت پایین دست
steadily
U
بطور پیوسته و یکنواخت
standard
U
همگون یکنواخت یکجور
standards
U
همگون یکنواخت یکجور
uniform aggregate
U
مصالح ریزدانه یکنواخت
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
drabbest
U
یکنواخت وخسته کننده
uniformly distribution load
U
بار گسترده یکنواخت
drab
U
یکنواخت وخسته کننده
to level off
U
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
drabber
U
یکنواخت وخسته کننده
equilibrium
U
یکنواخت شدن رنگینه ها
trim
U
یکنواخت کردن با قیچی
uniformly distributed load
U
بار گسترده یکنواخت
flat
U
یکنواخت پایین دست
power line filter
U
یکنواخت کننده برق
continuous duty
U
کار مداوم یکنواخت
man power leveling
U
یکنواخت کردن نیروی انسانی
singsong
U
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
monotone
U
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
uninterrupted duty
U
کار مداوم غیر یکنواخت
Is there an inexpensive restaurant around here?
U
آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
sing-song
U
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
droned
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
sing-songs
U
دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
drones
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning
U
وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
machines
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machined
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machine
U
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
imperfect
U
ناقص
violators
U
ناقص
violator
U
ناقص
mutilate
U
ناقص
rudimentary
U
ناقص
shortest
U
ناقص
shorter
U
ناقص
short
U
ناقص
mutilated
U
ناقص
faulty
U
ناقص
malformed
U
ناقص
stickit
U
ناقص
unperfect
U
ناقص
mutilating
U
ناقص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com