English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gangplank U تخته ورود به ناو
gangplanks U تخته ورود به ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multi board computer U کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
daughter board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
planking U تخته پوشی تخته بندی
plywood U تخته لایی تخته چند لا
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
plank U تخته تخته کردن
NIC U تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
ingress U ورود
entranced U ورود
arr U ورود
introit U ورود
re entry U ورود
entrances U ورود
entrancing U ورود
introgression U ورود
admitance U ورود
appulse U ورود
ingression U ورود
inning U ورود
entree U ورود
entry U ورود
right of entry U حق ورود
arrival U ورود
entrance fees U حق ورود
entrance fee U حق ورود
arrivals U ورود
entrance U ورود
infare U ورود
importation U ورود
import U ورود
re-entry U ورود
inductions U ورود
induction U ورود
imported U ورود
accession U ورود
importing U ورود
air inclusion U ورود هوا
initation U ورود بعضویت
reebtry U ورود مجدد
entering angle U زاویه ورود
energy intake U ورود انرژی
port of entry U بندرمحل ورود
receipt statement U اعلامیه ورود
ease of entry U سهولت ورود
due in U در شرف ورود
landding U ورود بخشکی
importing U مفهوم ورود
tardiness U تاخیر ورود
intervance of third party U ورود ثالث
input of current U ورود جریان
inlet time U زمان ورود
first in first out U بترتیب ورود
arrival hall U سالن ورود
first in first out U به ترتیب ورود
forcible entry U ورود عدوانی
free entrance U ورود مجانی
fifo U به ترتیب ورود
import U مفهوم ورود
acetylation U ورود ریشهء
entree U اجازهء ورود
entry U ورود راهرو
imported U مفهوم ورود
log in sequrity U ایمنی ورود
influx U ورود هجوم
influxes U ورود هجوم
admission U اجازهء ورود
admissions U اجازهء ورود
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت ورود
landfall n U ورود بخشکی
landfalls U ورود بخشکی
landings U ورود به خشکی
house warming U جشن ورود
homecoming U ورود بخانه
arrival hall U سالن ورود
house-warming U جشن ورود
inlet U ورود دخول
admittance U ورود دخول
inlets U ورود دخول
arrival rate U نرخ ورود
landfall U ورود بخشکی
house-warmings U جشن ورود
advent ظهور و ورود
intrant U ورود رسمی
homecomings U ورود بخانه
data insertion U ورود داده ها
data import U ورود داده
cost to entry U هزینه ورود
capital inflow U ورود سرمایه
tokens U بلیط ورود
when entering U هنگام ورود
on arrival U هنگام ورود
token U اجازه ورود
landings U ورود بخشکی
tokens U اجازه ورود
approach ramp U فرازای ورود
landing U ورود به خشکی
landing U ورود بخشکی
token U بلیط ورود
gates U وسایل ورود ورودیه
visas U اجازه ورود به کشوربیگانه
gate U وسایل ورود ورودیه
fifo U خروج به ترتیب ورود
raid U ورود ناگهانی پلیس
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
estimated time of arrival U زمان تقریبی ورود
visa U اجازه ورود به کشوربیگانه
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
raided U ورود ناگهانی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrance U حق ورود دروازهء دخول
raiding U ورود ناگهانی پلیس
entranced U ورودیه اجازه ورود
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrances U ورودیه اجازه ورود
entrancing U ورودیه اجازه ورود
hails U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
barrier to entry U منع ورود به صنعت
hailed U اعلام ورود کردن
hail U اعلام ورود کردن
entry plan U طرح ورود به بندر
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
coast in point U نقطه ورود به ساحل
gold import point U نقطه ورود طلا
last in first out U بترتیب عکس ورود
last in first out U به ترتیب عکس ورود
law of prior entry U قانون تقدم ورود
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
search warrants U حکم بازرسی و ورود
search warrant U حکم بازرسی و ورود
lifo U به ترتیب عکس ورود
nonjoinder U عدم ورود در دعوا
let someone through U اجازه ورود دادن
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
infare U مهمانی بمناسبت ورود
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
inflow of labor U جریان ورود کارگر
round-up U ورود ناگهانی پلیس
entrances U حق ورود دروازهء دخول
police raid U ورود ناگهانی پلیس
ingress U حق دخول اجازه ورود
clearance inwards U ورود کشتی به محوطه گمرک
clearance inwards U اعلامیه ورود کشتی به گمرک
house-warming U جشن ورود بخانه تازه
house warming U جشن ورود بخانه تازه
street inlet U دریچه ورود فاضلاب سطحی
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
house-warmings U جشن ورود بخانه تازه
sign-on U ورود به سیستم [رایانه شناسی]
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
gangways U محل ورود و خروج از ناو
gangway U محل ورود و خروج از ناو
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
burglaries U ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
single sign-on U ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
dead on arrival U مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
burglary U ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
demurs U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
scenario U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
pound breach U هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
scenarios U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
Upon his arrival , he delinered a speech . U به محض ورود نطقی ایراد کرد
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
valves U دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com