English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accelerator board U تخته شتاب دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accelerator U شتاب دهنده
accelerators U شتاب دهنده
electron accelerator U شتاب دهنده الکترون
linear accelerator شتاب دهنده خطی
ion accelerator U شتاب دهنده یون
ionic centrifuge U شتاب دهنده یونی
accelerator catalyst U کاتالیزور شتاب دهنده
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
multi board computer U کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
daughter board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
plywood U تخته لایی تخته چند لا
planking U تخته پوشی تخته بندی
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
plank U تخته تخته کردن
NIC U تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
hustle U شتاب
precipitation U شتاب
unhurriedly U بی شتاب
expedience U شتاب
in a hurry U در شتاب
hustled U شتاب
expediency U شتاب
acceleration lane U خط شتاب
speeds U شتاب
speeding U شتاب
over hasty U پر شتاب
hustling U شتاب
hustles U شتاب
speed U شتاب
hastiness U شتاب
hie thee U شتاب کن
unhurried U بی شتاب
cursoriness U شتاب
acceleration U شتاب
accelerator U شتاب
pelted U شتاب
pelt U شتاب
haste U شتاب
pelts U شتاب
at leisure U بی شتاب
at full lick U با شتاب
accelerators U شتاب
speed U شتاب کامیابی
skeet U شتاب کردن
speed U میزان شتاب
deceleration U شتاب منفی
accelerate U شتاب دادن
speeds U میزان شتاب
speed U شتاب حرکت
speeds U شتاب کامیابی
speeding U شتاب کامیابی
speeding U شتاب حرکت
speeding U میزان شتاب
skelp U شتاب کردن
deceleration U شتاب کاهنده
dispatch U کشتن شتاب
dispatched U کشتن شتاب
despatches U کشتن شتاب
dispatches U کشتن شتاب
skelpit U شتاب کردن
linear acceleration U شتاب خطی
longitudinal acceleration U شتاب طولی
spatchcock U با شتاب جادادن
retardation U شتاب منفی
make a push U شتاب کردن
peremptory U شتاب امیز
despatching U کشتن شتاب
tilt U شتاب پرتاب
tilted U شتاب پرتاب
tilts U شتاب پرتاب
to come along U شتاب کردن
normal acceleration U شتاب قائم
normal acceleration U شتاب عمودی
no hurry U شتاب نداریم
hurriedly U از روی شتاب
to look sharp U شتاب کردن
to make a hurry U شتاب کردن
positive acceleration U شتاب مثبت
post haste U با شتاب فراوان
precipitateness U شتاب زدگی
hasty U شتاب زده
whirry U شتاب کردن
transverse acceleration U شتاب عرضی
previousness U شتاب زدگی
to make haste U شتاب کردن
hurries U شتاب کردن
resultant acceleration U شتاب برایند
net acceleration U شتاب خالص
net acceleration U شتاب برایند
angular acceleration U شتاب زاویهای
negative acceleration U شتاب منفی
accelerated U شتاب دادن
speeds U شتاب حرکت
resultant acceleration U شتاب خالص
hurries U راندن شتاب
hurry U شتاب کردن
accelerating U شتاب دادن
hurry U راندن شتاب
hurrying U شتاب کردن
hurrying U راندن شتاب
accelerates U شتاب دادن
post deflection acceleration U شتاب ثانوی
accelerated particle U ذره با شتاب
jots U با شتاب نوشتن
jotted U با شتاب نوشتن
acceleration of gravity U شتاب گرانش
d. haste U شتاب زیاد
acceleration of gravity U شتاب گرانی
angular acceleratin U شتاب زاویهای
hie U شتاب کردن
acceleration principle U اصل شتاب
jot U با شتاب نوشتن
acceleration of gravity U شتاب ثقل
accelerating electrode U الکترود شتاب ده
accelerating power U قدرت شتاب
acceleration coefficient U ضریب شتاب
acceleration due to gravity U شتاب ثقل
acceleration of free fall U شتاب گرانی
acceleration of free fall U شتاب ثقل
apparent gravity U شتاب گرانی
apparent gravity U شتاب ثقل
centripetal acceleration U شتاب مرکزگرا
acceleration time U زمان شتاب
acceleration space U فضای شتاب
impact acceleration شتاب ضربه ای
in a hurried state U در حال شتاب
initial acceleration U شتاب اولیه
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
coefficient of acceleration U ضریب شتاب
hying U شتاب کردن
despatched U کشتن شتاب
electron acceleration U شتاب الکترون
accelerators U الکترد شتاب ده
accelerometer U شتاب سنج
hurriedness U شتاب زدگی
accelerator U الکترد شتاب ده
hastener U شتاب کننده
hurry scurry U دستپاچگی شتاب زدگی
pelted U شتاب کردن ضربه
post haste U بسرعت شتاب فراوان
precipitately U از روی شتاب زدگی
jerks U میزان تغییر شتاب
jerk U میزان تغییر شتاب
jerking U میزان تغییر شتاب
jerked U میزان تغییر شتاب
accelerated particle U ذره شتاب دار
pelts U شتاب کردن ضربه
to polish off U با شتاب پرداخت کردن
grab off U با شتاب گرفتن قاپیدن
at full pelt U با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
decelerating electrode U الکترد شتاب گیر
velocities U سرعت سیر شتاب
pelt U شتاب کردن ضربه
coefficient of acceleration U ضریب شتاب اقتصادی
velocity U سرعت سیر شتاب
hurry skurry U دستپاچگی شتاب زدگی
forwardness U اشتیاق شتاب زدگی
centrifugal acceleration U شتاب گریز از مرکز
slow and sure U شتاب کار را خراب میکند
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
compass acceleration error U خطای شتاب جهت یاب
hastiness U دست پاچگی شتاب زدگی
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
decelerete U بصورت منفی شتاب دادن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
kinetic lead U سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
gals U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
coriolis acceleration U شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
gal U واحد شتاب برابر یک سانتی متر بر مجذور ثانیه دختر
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
earthquake factor U مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ride control U سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
skid U تخته پل
gob U تخته کف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com