Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
validation of a hypothesis
U
تحقق پذیری یک فرضیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
validation of a model
U
تحقق پذیری یک الگو
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
verification
U
تحقق
realization
U
تحقق
positivism
U
تحقق
substantiation
U
تحقق
entelechy
U
تحقق
implement
U
تحقق بخشیدن
put ineffect
U
تحقق بخشیدن
carry out
U
تحقق بخشیدن
carry ineffect
U
تحقق بخشیدن
actualize
U
تحقق بخشیدن
actualise
[British]
U
تحقق بخشیدن
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
تحقق پذیر
realistic
U
تحقق گرای
realist
U
تحقق گرای
realists
U
تحقق گرای
incertitude
U
عدم تحقق
incertiude
U
عدم تحقق
realistically
U
تحقق گرای
put inpractice
U
تحقق بخشیدن
realising
U
تحقق یافتن
realises
U
تحقق بخشیدن
realises
U
تحقق یافتن
realised
U
تحقق بخشیدن
realised
U
تحقق یافتن
make something happen
U
تحقق بخشیدن
realism
U
تحقق گرایی
come off
U
تحقق یافتن
realising
U
تحقق بخشیدن
realize
U
تحقق یافتن
realize
U
تحقق بخشیدن
realized
U
تحقق یافتن
realized
U
تحقق بخشیدن
realizes
U
تحقق یافتن
realizes
U
تحقق بخشیدن
realizing
U
تحقق یافتن
put into effect
U
تحقق بخشیدن
realizing
U
تحقق بخشیدن
carry into effect
U
تحقق بخشیدن
lost causes
U
هدف تحقق نیافتنی
lost cause
U
هدف تحقق نیافتنی
scholasticate
U
اهل تحقق وتتبع
see the light of day
<idiom>
U
متولد شدن ،تحقق یافتن
forthcoming
<adj.>
U
آماده به ارائه
[نزدیک به تحقق]
estate in reversion
U
هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
theory
U
فرضیه
theories
U
فرضیه
accidentalism
U
فرضیه
postulation
U
فرضیه
hypothesis
U
فرضیه
hypotheses
U
فرضیه
Q.E.D
U
فرضیه
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
whorf's hypothesis
U
فرضیه وورف
assumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
validation of a hypothesis
U
اعتبار یک فرضیه
evolution
U
فرضیه سیرتکامل
design assumption
U
فرضیه حساب
preconditioned
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
voluntarism
U
فرضیه ارادی
presumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
drainage hypothesis
U
فرضیه زهکشی
null hypothesis
U
فرضیه صفر
theories
U
نگره فرضیه
contraction hypothesis
U
فرضیه انقباض
relativity
U
فرضیه نسبی
theory
U
نگره فرضیه
presupposed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
approximate assumption
U
فرضیه تقریب
hypothesis testing
U
فرضیه ازمایی
premised
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
prerecognition hypothesis
U
فرضیه پیش شناخت
relative income hypothesis
U
فرضیه درامد نسبی
absolute income hypothesis
فرضیه درآمد مطلق
natural rate hypothesis
U
فرضیه نرخ طبیعی
sciametry
U
فرضیه کسوف وخسوف
theories
U
فرضیه علمی تعلیم
theory
U
فرضیه علمی تعلیم
continuum hypothesis
[CH]
U
فرضیه پیوستار
[ریاضی]
planetesimal hypothesis
U
فرضیه ذرات سیارهای
remainder
U
حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
premise
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
premised
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
to collapse
U
بهم خوردن
[مذاکره یا فرضیه]
premisses
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
evolutionist
U
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
polygenism
U
فرضیه تحد دمبدا بشر
to collapse
U
درهم شکستن
[مذاکره یا فرضیه]
legal fiction
U
فرض قانونی فرضیه حقوقی
null hypothesis
U
فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
coherence
U
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
kinetic theory
U
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
theorize
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
what is
U
فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
mask design
U
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
pliability
U
خم پذیری
bass response
U
بم پذیری
water absorption
U
آب پذیری
deliquescence
U
نم پذیری
transferability
U
انتقال پذیری
perishableness
U
فنا پذیری
permeability
U
نشت پذیری
improvability
U
بهبود پذیری
observability
U
مشاهده پذیری
perfectibility
U
کمال پذیری
perceptibility
U
ادراک پذیری
opposability
U
مقابله پذیری
penetrance
U
نفوذ پذیری
paramagnetic susceptibility
U
پارامغناطیس پذیری
magnetic susceptibility
U
مغناطیس پذیری
impressionability
U
تاثیر پذیری
pardonableness
U
امرزش پذیری
penetrability
U
نفوذ پذیری
passibility
U
تالم پذیری
mutability
U
تغییر پذیری
negotiability
U
انتقال پذیری
inexhaustibility
U
پایان نا پذیری
maintainability
U
نگهداشت پذیری
inflammability
U
اشتعال پذیری
insatiability
U
سیری نا پذیری
intolerableness
U
تحمل نا پذیری
magnetization curve
U
خم مغناطیس پذیری
magnetization
U
مغناطیس پذیری
lability
U
تغییر پذیری
indocility
U
تعلیم نا پذیری
infusibility
U
گداز نا پذیری
justifiability
U
توجیه پذیری
incontrovertibility
U
بحث نا پذیری
indefeasibility
U
فسخ نا پذیری
mutabilty
U
تغییر پذیری
movableness
U
جنبش پذیری
modifiability
U
تغییر پذیری
miscibility
U
امتزاج پذیری
mensurability
U
پیمایش پذیری
livability
U
زیست پذیری
perishableness
U
فساد پذیری
submissiveness
U
سلطه پذیری
solubility
U
انحلال پذیری
serviceability
U
تعمیر پذیری
separability
U
تفکیک پذیری
self acceptance
U
خویشتن پذیری
selectivity
U
گزینش پذیری
scalability
U
مقیاس پذیری
reversibility
U
برگشت پذیری
reversibility
U
بازگشت پذیری
suggestibility
U
تلقین پذیری
suspensive
U
اندروا پذیری
tangib
U
لمس پذیری
westernization
U
غرب پذیری
versatility
U
تطبیق پذیری
verifiability
U
اثبات پذیری
transmissivity
U
فرافرست پذیری
transitivity
U
سرایت پذیری
transitivity
U
انتقال پذیری
tenability
U
دفاع پذیری
removability
U
عزل پذیری
reflexivity
U
انعکاس پذیری
plasticity
U
انعطاف پذیری
plasticity
U
قالب پذیری
plasticity
U
شکل پذیری
plasticity
U
اندام پذیری
pi accepting
U
قدرت پی پذیری
perviousness
U
تراوش پذیری
persuasibility
U
ترغیب پذیری
permeance
U
نفوذ پذیری
permeability curve
U
خم نفوذ پذیری
permeability curve
U
خم مغناطیس پذیری
permeability
U
تراوش پذیری
reflexivity
U
بازتاب پذیری
reflexibility
U
انعکاس پذیری
reflectivity
U
بازتاب پذیری
reflectability
U
بازتاب پذیری
reconcilability
U
اصلاح پذیری
reactivity
U
واکنش پذیری
ponderability
U
سنجش پذیری
polarizability
U
قطبش پذیری
pliancy
U
انحناء پذیری
pliability
U
خمش پذیری
plastisity
U
اندام پذیری
permeability
U
نفوذ پذیری
decomposability
U
انحلال پذیری
compressibility factor
U
تراکم پذیری
compressibility
U
تراکم پذیری
commutativity
U
جابجایی پذیری
commutability
U
تخفیف پذیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com