Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recoveries
U
تحصیل چیزی
recovery
U
تحصیل چیزی
offer to buy something
U
حاضر به خرید چیزی شدن
in the market for
<idiom>
U
خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
cash on the barrelhead
<idiom>
U
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
U
خرید سفارش خرید
acquisition
U
تحصیل
acquisitions
U
تحصیل
acquirement
U
تحصیل
securement
U
تحصیل
acquistion
U
تحصیل
obtaining
U
تحصیل
achievement
U
تحصیل
achievements
U
تحصیل
schooling
U
تحصیل
study
U
تحصیل
studying
U
تحصیل
studies
U
تحصیل
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
earns
U
تحصیل کردن
earned
U
تحصیل کردن
earn
U
تحصیل کردن
graduation
U
فراغت از تحصیل
he applied him self to study
U
مشغول تحصیل شد
school
U
تحصیل در مدرسه
educated
U
تحصیل کرده
schools
U
تحصیل در مدرسه
self taught
U
تحصیل کرده
school age
U
سالهای تحصیل
securer
U
تحصیل کننده
achieve
تحصیل کردن
impetration
U
تحصیل بدرخواست
nonresident
U
تحصیل مکاتباتی
s.for study
U
میل به تحصیل
s.for study
U
ذوق تحصیل
getting
U
تحصیل شده
schoolfellow
U
تعلیم تحصیل
get
U
تحصیل شده
gets
U
تحصیل شده
school age
U
سن آغاز تحصیل
cultured
U
مهذب تحصیل کرده
scoolable
U
مشغول تحصیل اجباری
earned income
U
درامد تحصیل شده
serendipity
U
تحصیل نعمت غیرمترقبه
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
clerisy
U
طبقه تحصیل کرده
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
degrees
U
دیپلم یا درجه تحصیل
studiousness
U
عشق بخواندن یا تحصیل
ineducable
U
غیر قابل تحصیل
to obtain permission
U
تحصیل اجازه کردن
to leave school
U
ترک تحصیل کردن
degree
U
دیپلم یا درجه تحصیل
to study for the bar
U
تحصیل حقوق کردن
toi mug at
U
سخت تحصیل کردن
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
gained
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gain
U
حصول تحصیل منفعت کردن
gains
U
حصول تحصیل منفعت کردن
grafts
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
grafted
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
dropout
U
کسی که ترک تحصیل میکند
etymologize
U
تحصیل علم اشتقاق کردن
graft
U
از راه نادرستی تحصیل کردن
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
wins
U
بدست اوردن تحصیل کردن
to study persian
U
زبان فارسی تحصیل کردن
win
U
بدست اوردن تحصیل کردن
availability
U
سهولت و امکان تحصیل اعتبار
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
convocation
U
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
To neglect ones studies .
U
از تحصیل خود غافل ماندن ( شدن )
my unwillingness to study
U
بی میلی من نسبت بتحصیل بیزازی من از تحصیل
minor
U
در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن کماد
homecoming
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
homecomings
U
عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
academia
U
حیطه ای از فعالیت ها و کار مرتبط با تحصیل در دانشگاه
alumni
U
پسریامردیکه دراموزشگاهی تحصیل کرده وازانجافارغ التحصیل شده
grafts
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
graft
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafted
U
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
buying
U
خرید
procurement
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
shopping
U
خرید
purchasing
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
underwrites
U
خرید
purchases
U
خرید
buys
U
خرید
underwritten
U
خرید
purchase
U
خرید
underwrite
U
خرید
purchased
U
خرید
underwrote
U
خرید
underwriting
U
خرید
buy
U
خرید
purchasing power
U
توان خرید
oniomania
U
جنون خرید
conditions of purchase
U
شرایط خرید
shopping cart
U
گاری خرید
business
U
خرید یا فروش
to make a purchase
U
خرید کردن
counter purchase
U
خرید متقابل
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
open purchase
U
خرید ازاد
corners
U
خرید یکجا
cornering
U
خرید یکجا
corner
U
خرید یکجا
purchasing power
U
قدرت خرید
redemption
U
باز خرید
buys
U
خرید کردن
credit purchase
U
خرید نسیه
dear bought
U
گران خرید
buy
U
خرید کردن
local purchase
U
خرید از محل
local procurement
U
خرید محلی
bulk buying
U
خرید فله
bargain
U
خرید ارزان
bid
U
پیشنهاد خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
real estate
U
خرید زمین
lump sum purchase
U
خرید کلی
lump sum purchase
U
خرید یکجا
local purchase
U
خرید محلی
monopsony
U
انحصار خرید
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
monopolist
U
انحصار خرید
hire purchase
U
خرید اقساطی
rebuy
U
خرید مکرر
purchase rate
U
نرخ خرید
regional purchase
U
خرید محلی
purchase order
U
سفارش خرید
purchase order
U
دستور خرید
advance purchase
U
خرید سلف
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
acquisition authority
U
اجازه خرید
achate
U
عقیق خرید
field buying
U
خرید در صحرا
redemption yield
U
بازده خرید
purchase requisition
U
درخواست خرید
buying rate
U
نرخ خرید
buying price
U
قیمت خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
buyers market
U
بازار خرید
buyer's market
U
بازار خرید
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
blanket buying
U
خرید کلی
purchasing office
U
دفتر خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
short covering
U
پیش خرید
businesses
U
خرید یا فروش
shopping basket
U
سبد خرید
dealing
U
خرید و فروش
nundination
U
خرید و فروش
coemption
U
خرید کل محصول
procurement cycle
U
دوره خرید
futures exchange
U
خرید اتی
purchasable
U
باب خرید
forward purchase
U
خرید سلف
forward purchasing
U
پیش خرید
forward purchase
U
پیش خرید
safe conduct
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
U
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
co-eds
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
co-ed
U
دختری که دردبیرستان یادانشکده مختلط تحصیل میکند وابسته به مدارس مختلط پسرودختر
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
handle
U
خرید و فروش کردن
handles
U
خرید و فروش کردن
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
value for money
U
قدرت خرید پول
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
real account
U
حساب خرید املاک
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
shops
U
کارخانه خرید کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
shop
U
کارخانه خرید کردن
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
salable
U
قابل خرید معاملهای
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com